سایت تخصصی خرید و فروش فیش حج

۶۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمره» ثبت شده است

مک‌کارتی به نصف النهار خون بازگشت

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، چاپ سوم «نصف‌النهار خون» [Blood meridian, or, The evening redness in the West] نوشته کارمک مک‌کارتی [Cormac McCarthy] با ترجمه‌ مجید یزدانی در ۳۹۶ صفحه و با قیمت ۸۵ هزار تومان در نشر چشمه منتشر شده است.

در معرفی این کتاب می‌خوانیم: کورمک مک‌کارتی (۱۹۳۳) از نویسندگانی است که دیر به شهرت جهانی رسید و مخاطبان بسیار دیر به خواندن رمان‌هایش عادت کردند. او که از قواعد معمول روایی گریزان است در آثارش، که صحنه‌ نزاع خونین واقع در افسانه‌های متأخر غرب آمریکاست، حیات وحشیان و آوارگان و بی‌خانمانان را به تصویر می‌کشد؛ مک‌کارتی بازیگران داستانش را یک‌به‌یک و به‌آهستگی و در هر پرده از نمایش وارد بازی می‌کند؛ بازیگرانی که نماینده‌ بخشی از یک اجتماع وحشی‌اند و اسیر حرص ‌و آز شخصی؛ آدم‌کُشان مرموز که بخت را به مبارزه می‌طلبند و خواننده را مدام گرفتار فریبی تازه می‌کنند؛ افراد معمولی که گرفتار طمع می‌شوند و خوش‌باورانه پا در قلمروِ گرگان می‌گذارند؛ کلانتران و قاضیان و کشیشان، که عمری تجربه از سرزمین مرگ دارند و سرگذشت غریبش را می‌دانند و راوی اصلی قصه که به دور از خون‌بازی افراد ایستاده و خاطرش از آن‌همه هیچ مکدر نیست؛ این‌جا نصف‌النهارِ خون (۱۹۸۵) است؛ دنیای بهتری ممکن نیست؛ و انبوهی آدم‌کُش و قاچاقچی، که در شهر و بیابان یکدیگر را از پا درمی‌آورند. هیچ رازی در میان نیست؛ اگرچه داستان جنایت‌کاران و آدم‌کُشان و قاضیان و کشیشان است اما این رمان تن به کلیشه‌های مرسوم ژانر جنایی یا رمان تاریخی نمی‌دهد و روایتی ناب و ادبی از دنیای جنایت و خون عرضه می‌کند. حدیث افرادی است آواره و سر در پی یکدیگر و گریزان از هم و فقط کُشتار است که شرط سلامت است.

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برگزیدگان سوگواره شعر «بر آستان اشک» معرفی شدند

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، هفتمین دوره سوگواره شعر آیینی «بر آستان اشک» از سوی سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران به همت فرهنگسرای اندیشه برای هفتمین سال پیاپی در محرم و صفر سال ۱۳۹۹ برگزار شد. فراخوان این جشنواره در شهریورماه سال ۱۳۹۹ همزمان با ایام عزاداری سید و سالار شهیدان منتشر و از شاعران اقصی نقاط کشور درخواست شد تا آثار خود را به دبیرخانه این سوگواره واقع در فرهنگسرای اندیشه ارسال کنند.

هفتمین دوره این رویداد ادبی به دلیل اتفاقات مهمی که در کشور رخ داده بود، با حال و هوایی کاملاً متفاوت برگزار شد. در این دوره، علاوه بر پرداخت به اشعار عاشورایی که نمادی از فرهنگ عظیم و ارزشمند تشیع و کربلا است، در چند محور مهم دیگر نیز فراخوان دریافت اشعار منتشر شد که در همه این بخش‌ها اشعار بسیار ارزشمندی از شاعران آیینی کشورمان به دبیرخانه سوگواره رسید.

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های سوگواره «بر آستان اشک» امسال، پرداخت دقیق شعری و ادبی به سوژه‌های روز کشور و اتفاقات مهمی است که در یکی دو سال اخیر رخ داده است. بسیاری از شاعران کشورمان دارای آثار ارزشمندی در این موضوعات هستند، اما کمتر مجالی برایشان فراهم شده است تا بتوانند این اشعار را به مسابقه، سوگواره یا فراخوانی ارسال کنند. «بر آستان اشک» تلاش کرد تا محفل و تریبونی برای دیده شدن این اشعار ارزشمند باشد که دارای سوژه‌هایی ناب و خلق ادبی فاخری هستند.

یکی از مهم‌ترین اتفاقات در سال ۱۳۹۹ داغ فراق زیارت اربعین به دلیل شیوع ویروس منحوس کرونا بود؛ به همین دلیل بخش «اربعین و انتظار» قرار داده شد. همچنین در سوگ یک ساله شدن شهادت مظلومانه «قهرمان شکست استکبار» و «مرد میدان عمل» حاج قاسم سلیمانی، بخش ویژه‌ای با عنوان «بی‌سردار» در این سوگواره طراحی شد تا شاعران بار دیگر عرض ارادت خود را به ساحت این تربیت یافته مکتب امام خمینی و رهبر انقلاب نشان دهند. پرداخت به مدافعان سلامت که در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا هستند، باعث شد تا بخش ویژه‌ای برای دریافت شعر‌ها با عنوان «مدافعان سلامت» قرار داده شود. بخش پایانی هفتمین سوگواره ادبی «بر آستان اشک» نیز به موضوع مساوات امام حسن(ع) اختصاص پیدا کرد.

اکنون همزمان با ماه مهمانی پروردگار و در آستانه لیالی پرفضیلت قدر، این سوگواره ادبی با معرفی اشعار برگزیده و برندگان خود به کارش پایان می‌دهد.

براساس این گزارش، هیئت داوران این سوگواره ادبی متشکل از شاعران برجسته کشور، احمد بابایی، علی داودی و محمود حبیبی کسبی، با اشاره به برگزاری این دوره از سوگواره در سطحی ملی در بیانیه خود نوشتند: هفتمین دوره سوگواره‌ی شعر بر آستان اشک در قالب شب شعر محدود نماند و در قامت یک جایزه‌ ادبی رخ عیان کرد تا به برکت این تغییر، بر آستان اشک از سطح شهر و استان تهران فراتر رفته و شاعران سراسر کشور را به این نهضت مبارک ادبی فرا بخواند.
 
شاعران گرامی نیز از اقصا نقاط کشور عزیزمان و از استان‌های گوناگون در لبیک گویی به فراخوان سوگواره شعر بر آستان اشک آثار ارجمند و ارزشمندی را به دبیرخانه‌ سوگواره ارسال کردند. در مجموع ۳۲۵ اثر رسیده به دبیرخانه سوگواره در چهار محور محتوایی «اربعین و انتظار»، «محرم بی‌سردار»، «مدافعان سلامت» و «مساوات امام حسن» به شکل جداگانه مورد بررسی و شاعران برگزیده در چهار بخش مذکور به شرح زیر معرفی می‌شوند.
 
بخش اربعین و انتظار:
نفر اول: علی سلیمیان با ۲۴۰ امتیاز/ اصفهان
نفر دوم: علی ذوالقدر با ۲۲۰ امتیاز/ تهران
نفر سوم: زهرا سپه‌کار با ۲۰۶ امتیاز/ اصفهان

بخش محرم بی‌سردار:
نفر اول: عمار موحد با ۲۲۵ امتیاز/ تهران
نفر دوم: محسن کلهر با ۲۱۰ امتیاز/ همدان
نفر سوم: ریحانه کاردانی با ۲۰۳ امتیاز

بخش مدافعان سلامت:
نفر اول: سعید تاج محمدی با ۲۴۹ امتیاز/ خراسان رضوی
نفر دوم: علی فرزانه موحد با ۲۴۳ امتیاز/ قم
نفر سوم: میثم داودی با ۲۳۳ امتیاز/ قم

بخش مساوات امام حسن(ع):
نفر اول: محمدحسین مهدویان با ۲۳۲ امتیاز/ قم
نفر دوم: عباس همتی با ۲۳۰ امتیاز/ قزوین
نفر سوم: عاطفه جوشقانیان با ۲۱۹ امتیاز/ قم

با توجه به محدودیت‌های ناشی از شیوع ویروس کرونا که امکان برگزاری برنامه حضوری وجود ندارد، جوایز به همراه لوح تقدیر سوگواره «بر آستان اشک» برای نفرات برگزیده ارسال خواهد شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سناریوهای برگزاری حج ۱۴۰۰| احتمال اعزام حجاج به شرط واکسیناسیون

  • ر بهداشت عربستان مواردی نظیر الزامی بودن تزریق واکسن کرونا اعلام شد. آیا پروتکل بهداشتی که عربستان برای حج ۱۴۰۰ در نظر دارد، ناظر بر کاهش تعداد زائران کشورها برای رعایت فاصله اجتماعی نیز می‌شود؟

دستورالعمل بهداشتی حج تمتع از سوی سعودی‌ها برای کشورها ارسال نشده است و فقط شاهد انعکاس مواردی در منابع رسانه‌ای هستیم. با وجود این که دستورالعمل بهداشتی کشور میزبان که در واقع یک رویکرد مرجع در موضوع پزشکی حج محسوب می‌شود هنوز برای هیچ‌یک از کشورهای اسلامی ارسال نشده است، اما موارد کلی نظیر آمادگی برای تزریق واکسن و برنامه‌ریزی برای کنترل بیماری و درمان‌ به‌موقع زائران مدنظر قرار دارد.

همچنین سال ۱۳۹۹ طی همفکری میان مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال‌احمر، وزارت بهداشت و سازمان حج و زیارت، یک دستورالعمل بهداشتی ویژه دوران کرونا برای زائرانی که قرار بود برای حج تمتع به عربستان اعزام شوند، تهیه شد. اما در حج سال گذشته، عربستان سعودی اجازه نداد تا حجاج کشورهای دیگر در مراسم حج حضور پیدا کنند؛ بنابراین دستورالعمل بهداشتی که تدوین کردیم، اجرایی نشد. این دستورالعمل در اختیار سازمان حج و زیارت قرار داده شده است تا درصورتی که راه برای حضور زائران کشورهای مختلف به عربستان برای انجام اعمال حج باز شد، برای امسال مبنا قرار گیرد.

  •  دستورالعملی که توسط ایران برای زائران حج تمتع تدوین شده است، چه موارد و محدودیت‌هایی را دربرمی‌گیرد؟

این پروتکل از قبل اعزام زائران یعنی از آغاز معاینات پزشکی به‌منظور بررسی استطاعت جسمی آنها برای اعزام تا لحظه برگشت زائران به داخل خاک ایران را دربرمی‌گیرد. همچنین نکات ویژه بهداشتی که خادمان ضیوف‌الرحمن چه در سطح عوامل اجرایی کاروان‌ها و چه در آشپزخانه‌ها، هتل‌های محل اقامت و... باید رعایت کنند در این دستورالعمل آمده است.

پروتکل‌های بهداشتی که لازم است در وسایل نقلیه زائران و در هنگام تردد آنها در شهر و مکان‌های زیارتی لحاظ شود، در دستورالعمل تدوین‌شده ویژه دوران کرونا برای زائران حج تمتع آمده است. بخشی از این دستورالعمل که برای حج ۱۳۹۹ تدوین شده بود، به‌طور قطع در حج۱۴۰۰ نیز بعد از ارائه دستورالعمل‌های بهداشتی عربستان سعودی، از سوی کارشناسان مرکز پزشکی حج و زیارت بروزرسانی خواهد شد.

  •  یکی از سناریوهای محتمل برای حج ۱۴۰۰ این است که عربستان سهمیه تعداد زائران هر کشور را کم کند. درصورتی که این سناریو محقق شود، اولویت اعزام زائران ایرانی با مسن‌ترهاست یا جوان‌ترها؟

البته اینها همه «اگر» است و هنوز هیچ‌چیز مشخص نیست ولی اگر عربستان سعودی در حج ۱۴۰۰، زائران کشورهای دیگر را پذیرش کند، اولویت اعزام با زائرانی است که سال گذشته نسبت به واریز پول به سازمان حج و زیارت اقدام کرده‌اند. حال از بین آنها جوان‌ترها را در اولویت اعزام قرار می‌دهیم. چون مسن‌ترها به‌دلیل شرایط بیماری کرونا جزو گروه‌های با ریسک بالا هستند. حتی افرادی که دچار بیماری قلبی، دیابت، سرطان بهبودیافته و دیالیزی هستند هم جزو گروه پرخطر محسوب می‌شوند و باید در اعزام‌شان تجدیدنظر کرد.

هر موقع که سازمان حج و زیارت به‌عنوان متولی حج، مذاکرات با طرف سعودی را انجام دهد و تفاهمنامه حج امسال امضاء شود، مرکز پزشکی حج و زیارت نیز طبق فهرست زائرانی که برای اعزم به حج ۹۹ نهایی شده بودند، عمل خواهد کرد.

  •  دقیقا تأکید بر اعزام کدام گروه سنی و ممانعت از اعزام مبتلایان به کدام بیماری‌های زمینه‌ای وجود دارد؟

عربستان باید اعلام کند که زائران را با چه مختصاتی از نظر گروه سنی و وضعیت سلامتی می‌پذیرد. خوشبختانه محدوده سنی و بیماری‌های زمینه ای زائرانی  را که قرار بود در سال ۱۳۹۹ برای به جا آوردن حج تمتع به سرزمین وحی اعزام شوند در دست داریم و البته با توجه به امکان تغییر آنها در یکسال اخیر، درصورتی که تفاهمنامه حج تمتع ۱۴۰۰ بین ایران و عربستان منعقد شود، یک بازبینی و بررسی جدی دوباره هم خواهیم داشت. در دستورالعمل بهداشتی که برای حج ۹۹ تدوین کرده بودیم، بر ممانعت از اعزام بیماران قلبی و ریوی و بیماران دارای نقص سیستم ایمنی تأکید شده بود که به‌طور قطع امسال هم درصورت اعزام زائران ایرانی، رویکرد سختگیرانه‌ای در این زمینه خواهیم داشت. به‌عنوان نمونه، بیماران دیالیزی‌ را در دوره‌های گذشته اعزام می‌کردیم اما در این دوره اگر حج برگزار شود، از اعزام این بیماران جلوگیری بعمل خواهد آمد.

  •  درصورتی‌که حج ۱۴۰۰ با حضور زائران کشورهای مختلف برگزار شود، آیا زمان کافی در زمینه انتخاب کادر پزشکی و درمانی مستقر در درمانگاه‌ها و هتل‌های محل اقامت زائران را دارید؟

خوشبختانه پزشکانی که سال گذشته به‌عنوان کادر پزشکی و درمانی حج ثبت‌نام شدند، اعلام کرده‌اند که اگر حج ۱۴۰۰ برگزار شود، برای خدمت‌رسانی به زائران آماده هستند.

  •  درباره تامین واکسن مورد نیاز برای تزریق به زائران نیز هماهنگی لازم صورت گرفته است؟

وزیر بهداشت در زمینه تأمین واکسن مورد نیاز حجاج در موعد مقرر، قول مساعد داده است و در این زمینه مشکلی نداریم.

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مدرسه «سجادیه مرحوم عابدزاده» در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد

ابوالفضل مکرمی‌فر  با اعلام این خبر اظهار کرد: سجادیه از جمله مدارس ساخته مرحوم عابدزاده است که در شکل گیری عقاید سیاسی و مذهبی و هویت بخشی به بافت تاریخی که در آن واقع شده نقش مهمی داشته است.

وی اظهار کرد: علاوه بر معماری سنتی و نقش پررنگ این بنا در وقایع سیاسی و مذهبی زمان خود و نقش پررنگ آن در شکل‌دهی به اعتقادات مذهبی و دینی، باید به نقش و جایگاه سازنده آن یعنی مرحوم عابدزاده به عنوان فردی متدین، شخصیتی برجسته و تأثیرگذار نزد عامه مردم و خواص اشاره کرد که از طریق احداث این مدارس مذهبی تحولی عظیم در جامعه، شیوه‌های آموزشی و ترویج آموزه های مذهبی پدید آورد.

وی افزود: سبک معماری سنتی (حیاط دار)، تعلق داشتن به مرحوم عابدزاده به عنوان شخصیت مهم و برجسته نزد عموم مردم، بستر شکل‌دهی به اعتقادات مذهبی و سیاسی، استفاده از عناصر معماری نظیر قوس‌ها در پوشش دهانه‌ها را می‌توان از جمله ویژگی‌های خاص این بنا دانست.

مسئول دفترثبت و حرائم آثار تاریخی اداره‌کل میراث ‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی نیز در مورد این اثر تاریخی اظهار کرد: مساحت این مدرسه ۱۳۴۴ متر مربع است که با زیربنای ۹۰۰ مترمربع در یک طبقه احداث شده است.

طغرایی ادامه داد: در ساخت تمامی مدارس، سعی می شد که ظواهر دینی و مذهبی مشهود باشد؛ بنابراین در ساخت بیشتر بناها و دبستان‌ها انجمن پیروان قرآن، وجود آیات، احادیث و روایات و نقاشی ائمه(ع) بر در و دیوار دبستان ها و حتی در داخل کلاس ها دیده می شد.

وی یادآور شد: مدرسه سجادیه نسبت به مدارس دیگر از صحن حیاط کوچکتری برخوردار بوده و معماری این ساختمان نیز قدیمی تر از سایر بناها است.

طغرایی با بیان این که کلاس های گنبدی به سبک و سیاق قدیم به شکل مسجد در بنا دیده می شود، افزود: به نظر می رسد قوسی که در ورودی اجرا شده تناسبات پنج «اوهفت کند» را داراست، ورودی و سردربنا کمی جلوتر قرار گرفته است و همین پیش آمدگی اندک در کنار بلندی و هیبت خود سردر به ورودی تشخصی مناسب بخشیده است.

مسئول دفترثبت و حرائم آثار تاریخی اداره‌کل میراث ‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی گفت: با نگاه از پنجره ها به داخل، می توان بخشی از حیاط را دید که مشابه حیاط های بناهای عسکریه و جعفریه است، فضاهای اطراف هر یک دارای ورودی با سقف قوس دار با تناسبات پنج اوهفت کند و درهای چوبی است.

بر اساس گزارش روابط‌ عمومی اداره‌کل میراث ‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی خراسان رضوی، وی تصریح کرد: رسیدگی به این اماکن و اقدامات بازسازی هماهنگ و سازگار با کالبد و هویت بنا به حفظ آن ها کمک کرده و ثبت آن‌ها در فهرست آثار ملی ایران می تواند سبب احیاء و تقویت وجوه مختلف حیات شهری و اجتماعی شود.

شایان ذکر است مدرسه سجادیه مرحوم عابدزاده در شهر مشهد، خیابان خواجه ربیع، کوچه حسین باشی قرار داشته و به شماره ۳۳۳۴۰ ودر تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۱۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مروری کوتاه بر دایره اثر دیو اگرز

دایره [The Circle]، فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و درام به نویسندگی و کارگردانی جیمز پانسولتِ آمریکایی است که در سال 2017 بر پایه رمانی با همین نام نوشته دیو اگرز [Dave Eggers]، ساخته شد. این فیلم که تام هنکس و اِما واتسون، نقش‌های اصلی آن‌را بازی می‌کنند، نخستین‌بار 26 آوریل 2017 در جشنواره فیلم ترایبکا به نمایش درآمد و دو روز بعد از سوی اروپاکورپ و اس‌تی‌ایکس اینترتینمنت در آمریکا اکران شد. هزینه تولید این فیلم 18 میلیون دلار بوده و در گیشه 33.9 میلیون دلار فروش داشت.

داستان فیلم از این قرار است که یک کارمند جوان تکنولوژی (اما واتسون) شغلی در یک شرکت قدرتمند اینترنتی پیدا می‌کند و به سرعت در این شرکت به مدارج بالا می‌رسد و به‌زودی خودش را در یک وضعیت خطرناک در مسئله حریم خصوصی، آزادی و نظارت می‌بیند. او متوجه می‌شود که تصمیمات و اعمال او در این منصب چه تأثیری بر آینده بشریت خواهد داشت.

آیا دایره، افشاگر پشت‌پرده فعالیت‌‌های گوگل است؟
شباهت‌هایی بین شرکت Circle در این فیلم و شرکت معروف Google وجود دارد؛ اسم هر دو شرکت شش حرفی است، اسم هر دو با حروف le پایان می‌پذیرد، شکل C و G که به‌عنوان لوگو هر دو شرکت (یکی در فیلم و دیگری در واقعیت) استفاده می‌شود، شباهت زیادی دارند، هر دو شرکت تعداد فراوانی دوربین در نقاط مختلف جهان دارند که پیوسته در حال جمع‌آوری اطلاعات از مردم بدون اطلاع آن‌ها هستند و ... . این شباهت‌ها باعث شده تا بعضی براین عقیده باشند که فیلم «دایره» در نقد عملکرد مهیب شرکت گوگل برای جمع‌آوری و کنترل همه داده‌های جهان ساخته شده است.

دایره همه‌چیز را اداره می‌کند؛ همه فعالیت‌های اینترنتی شما در مکانی ساده، امن و دیده‌شدنی اداره می‌شود. جای تعجب نیست که اکنون، قدرتمندترین و تأثیرگذارترین شرکت در جهان است.

زمانی که Mae Holland در قوی‌ترین شرکت اینترنتی دنیا یعنی Circle استخدام می‌شود، حس می‌کند که فرصتی فوق‌العاده به او داده شده و بخت با او یار بوده است. شرکت بزرگ Circle تمام ایمیل‌های شخصی کابران، رسانه‌ها و حساب‌های بانکی را در خود جای داده که همین امر عصر جدیدی از پیشرفت را به‌وجود آورده است. Mae با فضای زیبای اداره، نهارخوری‌های مجلل، خوابگاهای شیک برای شیفت شب به هیجان آمده است. مهمانی‌های بزرگ، خواننده‌های معروفی که هرشب به آنجا می‌آیند، افراد معروف و حتی آکواریومی که ماهی‌های نادر در آن زندگی می‌کنند، همه و همه طعم جدیدی به زندگی او بخشیده‌اند.

قهرمان جوان این کتاب، نمی‌تواند باور کند که در چنین شرکت بزرگ و فوق‌العاده‌ای کار می‌کند، ولی آیا همه‌چیز همینگونه است یا روی دیگری برای این سکه براق و به ظاهر قشنگ نیز وجود دارد؟ هرچه بیشتر آرمان‌ها و آرزوهایش با آرمان و اهداف دایره هماهنگ می‌شود، بیشتر به حقیقت تلخی در قلب سازمانی پی می‌برد که تلاش دارد دنیایی نو بسازد.

رمانی که در ابتدا براساس ایده‌ها و آرزوهای یک دختر جوان پیش می‌رفت، در ادامه تبدیل به داستانی عجیب می‌شود که پرسش‌هایی اساسی درباره خاطرت، حریم شخصی، دموکراسی و محدودیت‌های دانش بشر مطرح می‌کند.

دیو اگرز، متولد 12 مارس 1970 در بوستون، نویسنده، رمان‌نویس، ویراستار و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی که جوایزی همچون مدیسی، ایمپک دوبلین و جایزه کتاب لس‌آنجلس تایمز را نیز در کارنامه ادبی خود دارد. اگرز علاوه بر نویسندگی، مؤسس مجله مک‌سوئینیز است.

رمان «دایره» در ایران با ترجمه فروغ تالو صمدی از سوی انتشارات درّ دانش بهمن، چاپ و راهی بازار نشر شده است. در بخشی از متن ترجمه فارسی این کتاب می‌خوانیم:

«در یک دوشنبه آفتابی ماه ژوئن، «مِی» جلوی در اصلی ایستاد، درست جایی که نشان تجاری شرکت بر شیشه‌ای بالای سرش قرار داشت. شرکت کمتر از شش سال می‌شد که تأسیس شده بود، با وجود این، نام و نشان تجاری آن، جزو شناخته‌شده‌ترین نام‌ها در جهان بود. بیشتر از ده هزار نفر در اینجا، یعنی ساختمان مرکزی مشغول به کار بودند. اما دایره دفاتری نیز در اقص‌نقاط جهان داشت و هر هفته صدها ذهن جوان برتر را استخدام می‌کرد. چهار سال بود که در رأی‌گیری به‌عنوان تحسین‌شده‌ترین شرکت جهان انتخاب می‌شد. اگر به‌خاطر آنی نبود، «مِی» حتی تصورش را نیز نمی‌کرد که در چنین مکانی امکان کار کردن داشته باشد...

«مِی» درِ بزرگ و سنگین را باز کرد. تالار پیش‌رو به درازای میدان رژه و ارتفاع کلیسای جامع بود. بالای سرش در چهار طبقه، دفترهایی قرار داشت که دیوارهای شیشه‌ای داشتند. با کمی سرگیجه به پایین نگاه کرد و در سطح شیشه‌ای بی‌خش، بازتاب تصویر خودش را دید که نگران به‌نظر می‌رسید.

پشت سرش حضور کسی را احساس کرد و به لب‌هایش حالتی مانند لبخند داد.
«شما باید مِی باشید.»

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عدم تعیین حریم تئاترشهر و سرقت ناکام کلید مجسمه فرهاد قفل‌زن

ماجرای پرونده تعیین حریم تئاترشهر هر روز ابعاد عجیب‌تری به خود می‌گیرد! رویداد و اتفاقی که به شکل مستمر حدود دو سال است که از زبان اهالی هنر تئاتر و سینما، دست‌اندرکاران و پژوهشگران عرصه تئاتر، مدیران رده‌های میانی تا کلان هنرهای نمایشی کشورمان و حتی اعضای سرشناس شورای شهر بارها نسبت‌به لزوم تعیین حریم این محیط هنری تاکید شده و هر بار با دلایل مختلف این مسئله مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌است.

هرچند به شکل مستمر شاهد اعتراض دوساله منتقدان این عرصه که نام و ذکر آن‌ها رفت هستیم؛ اما چیزی حدود یک دهه هست که نابسامانی‌های عدم حفاظت و حراست از این ساختمان که به ثبت میراث ملی کشور نیز رسیده‌است در سایه نبود حریمی امن و حفاظی مشخص می‌گذرد.

از درگیری با اسلحه گرم گرفته تا دعواهای مستمر، فریادهای اراذل‌واوباش و نزاع‌هایی با اسلحه سرد که دیگر کار آن‌ها از محوطه بوستان دانشجو گذشته و به سالن‌ها، راهروها و طبقات مجموعه تئاترشهر برای درگیری و فریاد و دشنام امتداد پیدا کرده‌است. در همین ایام ماه مبارک رمضان شاهد تصاویر ناهنجاری از هنجارشکنی روزه‌خواران در ملاء عام در اطراف محوطه مجموعه تئاترشهر، پارک دانشجو و بساط دست‌فروشان انواع اغذیه‌فروشی بوده‌ایم.

پرونده‌ای که حل آن نه نیاز به نگاهی به آینده که بازگشت به گذشته دارد

رویداد و اتفاقی که بیش‌از هر زمانی رسیدگی به حل معضل پرونده تعیین حریم مجموعه تئاترشهر را بیش‌از پیش یادآوری می‌کند. نکته عجیب آن که برای حل این پرونده نیاز به قدم‌های رو به جلو و نگاه به آینده نیست! تنها کافی است به حدود سه دهه قبل بازگردیم. جایی‌که برای نخستین‌بار شاهد برچیده‌شدن حریم و حفاظ اطراف این مجموعه بودیم. رویداد و اتفاقی که به‌مرور گذشت زمان و بیش‌از دو دهه ثابت کرد که این سیاست، سیاستی نادرست و اشتباه بوده‌است.

سرقتی برنامه‌ریزی شده که اتفاقی لو رفت!

در تازه‌ترین برگ از اوراق حواشی عدم تعیین حریم تئاترشهر روز دوشنبه (۱۳ اردیبهشت ماه) شاهد سرقت ناموفق کلید مجسمه فرهاد قفل‌زن در محوطه مجموعه تئاترشهر بودیم. سرقتی که اگر نبود حس مسئولیت یکی از هنرمندان تئاتر که برای استراحت و نفسی تازه‌کردن کنار این مجسه نشسته بود و متوجه باز و شل شدن پیچ‌های کلید دستان مجسمه فرهاد قفل زن نمی‌شد، معلوم نبود چه سرنوشتی برای این مجسمه ارزشمند که از آثار استاد پرویز تناولی است رقم می‌خورد.

سامان تیرانداز از کارگردانان شناخته شده تئاتر کشور با دیدن این صحنه، ماجرا به اطلاع مدیریت مجموعه تئاترشهر (ابراهیم گله‌دارزاده) رساند و مسئولان حراست و حفاظت فیزیکی این مجموعه در تعامل با حراست فیزیکی نیروی محترم انتظامی و مسئولان شهرداری ناحیه به داد آن مجسمه رسیدند.

اگر این اتفاق و رویداد تصادفی نیفتاده بود، معلوم نبود سرنوشت این مجسمه در پس این سرقت قطعا برنامه‌ریزی و ازپیش‌تعیین‌شده سارقان برای سرقت تکه‌تکه اجزای این مجسمه که از آثار درخشان پرویز تناولی از هنرمندان مجسمه‌ساز به نام کشورمان که آوازه شهرت او مرزهای جهانی را درنوردیده و امروز این مجسمه در کنار مجموعه تئاترشهر خود به یکی از هویت‌های معنابخش این محیط هنری بدل شده‌است چه قرار بود باشد؟!

امید در فاصله روزهای باقیمانده طی تعامل معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره‌کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت مجموعه تئاترشهر، شهرداری منطقه و اعضای شورای شهر شاهد رفع باز شدن گره‌های به‌طرز عجیبی کور شده‌ این پرونده و تعیین حریم و حفاظ این مجموعه هنری ثبت‌شده به‌عنوان یکی از بناهای میراث ملی کشورمان باشیم.

ماجرا از کجا آغاز شد؟!

ابراهیم گله‌دارزاده مدیر مجموعه تئاترشهر در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره نحوه اطلاع از تلاش سارقان برای سرقت مجسمه فرهاد قفل‌زن و سرنوشتی تلخی که در صورتحقق می‌توانست با خود به‌همراه داشته باشد گفت: سیزدهم اردیبهشت‌ماه، سامان تیرانداز از کارگردانان تئاتر، ویدئویی را در فضای مجازی برایم ارسال کرد. او که صرفا کنار مجسمه فرهاد قفل‌زن برای استراحتً نشسته بود، کاملاً اتفاقی متوجه‌شده بود که پیچ‌های اتصال بخش کلید این مجسمه جدا شده و متصل نیست!

مدیر مجموعه تئاترشهر ادامه داد: با دیدن این ویدئو با سرعت به نیروهای حراست فیزیکی مجموعه تئاترشهر، مأموران شهرداری و همچنین یگان حفاظت نیروی انتظامی مسئله را اعلام و فیلم را ارسال کردم تا بررسی‌های لازم انجام شود. بعد از بررسی‌ها متوجه، صحت این اتفاق به شکل عینی و عملی بودیم.

وی با اشاره به آنکه باید خدا رو شاکر بود که به دلیل سنگین بودن این مجسمه شاهد سرقت آن نبودیم و سارقان به شکل برنامه‌ریزی‌شده برای سرقت آن به شکل تکه‌تکه برنامه خود را چیده بودند یادآور شد: خوشبختانه در حال حاضر قطعه کلید مجسمه فرهاد قفل‌زن با همکاری اعضای حراست فیزیکی تئاترشهر به داخل مجموعه منتقل‌شده است و طی هفته پیش رو با همکاری مسئولان و متخصصان امر و همچنین استفاده کردن از یک مرمت کننده متخصص قطعه را به مجسمه وصل خواهیم کرد. اما این‌بار برای جلوگیری از چنین حوادثی خود چاره‌ای را خواهیم اندیشید.

دوستان؛ مساله تعدی، تعرض و دزدی مجموعه تئاترشهر است!

گله‌دارزاده بار دیگر با انتقاد از عدم پیشرفت مسئله تعیین حریم تئاترشهر یادآور شد: بارها انتقاد و اعتراض خود را نسبت‌به ناهنجاری‌های موجود در این مجموعه هنوان کردیم؛ اما این‌بار دیگر مسئله تعدی، تعرض و دزدی به مجموعه‌ای را شاهدیم که به ثبت میراث ملی کشور رسیده‌است. نکته مهم آنست که باید هرچه سریع‌تر مسئولان برای جلوگیری از این رویداد و اتفاق چاره‌ای درست، سنجیده و کاربردی را مدنظر قرار دهند. چراکه مدیریت این مجموعه با وجود آنکه بوستانی در کنار آن قرار دارد با مدیریت بوستان‌های دیگر پایتخت متفاوت است.

وی خاطرنشان کرد: نکته مهم و شاید مورد غفلت قرار گرفته وجه فرهنگی این مجموعه و مطالبه برحق هنرمندان بزرگ کشور در باره ضرورت ایجاد حریم برای مجموعه تئاترشهر است. اتفاقی که اگر هرچه سریع‌تر چاره‌ای برای آن اندیشیده نشود معلوم نیست که با چه عواقب تلخی مواجه خواهیم بود.

آیا تصمیم‌گیران خود را هنرمندتر از هنرمندان بزرگ تئاتر می‌دانند

این مدیر فرهنگی با تاکید بر آنکه سوال اصلی اینجاست که آیا مسئولان دست‌اندرکار و تصمیم‌گیر در مخالفت ایجاد تعیین حریم فضای پیرامونی مجموعه تئاترشهر خود را چهره‌ای فرهنگی‌تر و هنرمندانه‌تر نسبت‌به هنرمندان بزرگ و دلسوزان مجموعه تئاترشهر می‌دانند؟ تاکید کرد: باید برای مدیریت بوستان مجاور مجموعه تئاترشهر (بوستان دانشجو) که آن نیز یک بوستان فرهنگی‌هنری نسبت به سایر بوستان‌های دیگر حاضر در پایتخت شناخته می‌شود، نگاه مدیریتی مجزا داشت وچاره‌ای متفاوت اندیشید.

گله‌دار زاده با طرح این پرسش که اگر این مجسمه به سرقت می‌رفت باید چه کاری می‌کردیم؟ تصریح کرد: مجسمه فرهاد قفل‌زن اثر استاد پرویز تناولی، جزو میراث‌های فرهنگی و یکی از جذابیت‌های پایتخت به شمار می‌رود و این خود بار دیگر مسئله حفاظت و تعیین حریم مجموعه تئاترشهر را بیش‌از پیش نمایان می‌کند.

مدیر مجموعه تئاترشهر در پایان ضمن تقدیر و تشکر از یگان حفاظت نیروی انتظامی و همکارانی که در شهرداری ناحیه به‌سرعت خود را به این مجموعه رساندند، از همکارانش در حراست مجموعه تئاترشهر و همچنین از سامان تیرانداز کارگردان نام آشنای تئاتر که خود را مسئول آنچه که دیده بود می‌دانست و مراتب این رویداد برنامه‌ریزی‌شده را انتقال داده بود تقدیر و تشکر کرد و ابراز امیدواری کرد که هرچه سریع‌تر شاهد برطرف‌شدن حواشی این پرونده و تعیین حریم برای مجموعه‌ای به قدرت جریان‌سازی و اثرگذاری تئاترشهر باشیم.

کلید مجسمه فرهاد قفل زن در مجموعه تئاترشهر نصب می‌شود

بعد از این رویدادها نصرالله آبادیان شهردار منطقه ۱۱ در گفت‌وگویی از انتقال این کلید سنگین به داخل مجموعه تئاتر شهر برای مرمت و نصب دوباره خبر داد.

وی یادآور شد: روز دوشنبه (۱۳ اردیبهشت‌ماه) سارقان قصد داشتند کلید مجسمه فرهاد قفل‌زن اثر استاد پرویز تناولی در محدوده مجموعه تئاترشهر را سرقت کنند که با هوشیاری مدیریت مجموعه تئاترشهر و همکاری عوامل شهرداری ناحیه یک منطقه ۱۱، این اتفاق نیفتاد و قطعه مدنظر به داخل مجموعه منتقل شد.

در خصوص باز شدن پیچ‌های مجسمه فرهاد قفل زن واقع در ضلع غربی محوطه ساختمان تئاترشهر و احتمال سرقت اثر را به شهرداری ناحیه یک اطلاع رسانی می‌کند که به منظور حفظ این اثر ارزشمند و جلوگیری از سرقت احتمالی نسبت به اعزام همکاران به موقعیت اقدام شد و ضمن هماهنگی موضوع با عوامل انتظامی مجموعه تئاترشهر، نسبت به جدا کردن کلید از بدنه مجسمه و تحویل آن به مجموعه مذکور اقدام شد.

به گفته شهردار منطقه ۱۱ موضوع مرمت اثر از طریق معاونت خدمات شهری منطقه و سازمان زیبا سازی شهرداری تهران در حال پیگیری است و در کوتاه‌ترین زمان ممکن اثر به حالت قبل خود بازگردانده خواهد شد.

 

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«ترایبکا ۲۰۲۱»، اولین جشنواره سینمایی با شاخه بهترین پادکست

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا از پایگاه اطلاع‌رسانی ددلاین، جشنواره فیلم ترایبکا که در این دو دهه حوزه فعالیت خود را از سینما به موسیقی، واقعیت مجازی، تلویزیون و بازیهای ویدئویی تعمیم داده است، حالا به دنبال آن است تا برای مخاطبانش ویترینی از بهترین پادکست‌های سال بچیند.

متولیان این جشنواره معتبر سینمایی به تازگی از اولین فهرست پادکست‌های منتخب این جشنواره رونمایی کردند که به گفته آنها تاکنون در هیچ جشنواره بزرگ و معتبر دیگری سابقه نداشت.  

پخش این پادکست‌ها در کنار نمایش فیلم‌ها و دیگر رویدادها، بخشی از بیستمین دوره از جشنواره بین المللی ترایبکا است که از ۹ تا ۲۰ ژوئن (۱۹ تا ۳۰ خرداد ۱۴۰۰) به صورت حضوری برگزار می‌شود. جشنواره ترایبکا ۲۰۲۱ یکی از نقاط عطف صنعت جشنواره‌های سینمایی است زیرا اولین رویداد مهم در آمریکای شمالی است که از زمان شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰ تاکنون به صورت کاملا حضوری برگزار می‌شود.

جین روزنتال از بنیان‌گذاران جشنواره ترایبکا می‌گوید: در چند سال گذشته شاهد محبوبیت فزاینده پادکست‌ها بودیم بنابراین حالا زمانی عالی برای معرفی اولین برنامه پادکست ترایبکاست. مشتاقانه در انتظار قوای خلاقانه پشت برنامه‌های جدید و موردانتظار فستیوال امسال هستیم.

پادکست های منتخب جشنواره ترایبکا شامل مجموعه‌ای از پادکست‌های داستانی و غیرداستانی است که برای اولین بار در جهان پخش می‌شوند. در ادامه منتخبی از این پادکست‌ها را مشاهده می‌کنید:

ناهنجاری (Anomaly): یک داستان تخیلی درباره اتفاقی که زمین را زیر و رو می‌کند و به ایجاد یک جنگ داخلی منجر می‌شود.

بابانوئل سیاه‌پوست (Black Santa): از آن داستان‌های مخصوص شب کریسمس با یک پیچش مدرن در پیرنگ.

پادکست غیرداستانی سفرهای پسر کور (Blind Guy Travels): پادکستی که مخاطب را به زندگی بدون قوه بینایی دعوت می‌کند.  

زمین گرفتگی (Earth Eclipsed): داستانی درباره یک دانشمند علوم اعصاب که در آستانه یک کشف بزرگ است که می‌تواند زندگی میلیون‌ها نفر را نجات دهد اما به دست یک معدنچی ربوده شده و از کار باز می‌ماند.

پادکست غیرداستانی نگهبانان رودخانه (Guardians of the River): درباره نگهبانان سیستم آب اوکاوانگو، شبکه‌ای از رودخانه‌ها که از سه کشور آفریقایی عبور می‌کنند و زیستگاه‌ برخی از گونه‌های در خطر انقراض هستند.

نقص (Imperfection): روایتگر داستان چارلی و امبر که هر دو در اثر ابتلا به یک بیماری خاص دچار توهمات شدید می‌شوند.

پادکست غیرداستانی هیولا (Monster): در باب مواجهه با یک شیطان واقعی در حین ساختن یک فیلم ترسناک در لتونی.

جشنواره بین‌المللی فیلم ترایبکا پس از یک دوره دیجیتال و برخط برای جلوگیری از شیوع کرونا، امسال به قالب حضوری برمی‌گردد؛ نشانه‌ای امیدوار کننده که از احتمال تضعیف سلطه کرونا بر زندگی فرهنگی در آمریکا حکایت دارد.

با این وجود، برای بحران بهداشتی‌ای که سال گذشته متولیان ترایبکا را ابتدا به لغو رویداد و سپس برگزاری نسخه دیجیتال متقاعد کرد، ملاحظاتی در نظر گرفته خواهد شد؛ این جشنواره ۱۲ روزه امسال در فضای باز برگزار می‌شود و برگزارکنندگان در اجرا و رعایت شیوه‌نامه‌های پیشگیری از شیوع کرونا، با اداره بهداشت و درمان ایالت نیویورک همکاری خواهند کرد.    

جشنواره ترایبکا که دو دهه پیش همزمان با وقوع حادثه تروریستی یازده سپتامبر پایه‌ریزی شد، طی این سال‌ها با بیش از ۱۵۰ هزار تماشاچی به یکی از مهمترین ویترین‌های سینمای مستقل جهان بدل شده است. 

 

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نماز و رمان

به گزارش خبرگزاری رسا، ابراهیم اکبری دیزگاه نویسنده داستان‌های دینی مانند «سیاگالش» به مناسبت ۱۶ اردیبهشت روز جهانی نماز یادداشتی نوشته است که در ادامه آن را می‌خوانید:

اغلبِ انسان‌ها، نماز می‌خوانند. نماز به معنی مطلقِ کلمه که شامل هر نوع نجوا و نیایشی را می‌شود. اما شکل و صورت نمازِ آدم‌ها باهم فرق می‌کند؛ یکی در دل با خدا نجوا می‌کند. یکی خیلی کوتاه با چندتا ذکر گفتن. یکی هم با کار و عمل خود. یکی در مواقع بحرانی وقتی که کشتیِ زندگی‌اش غرق می‌شود و گروهی هم بشکلِ مرسوم که در ادیان سفارش یا واجب شده است.

من تصور می‌کنم انسان‌ها در دو ساحت «نمازی» می‌شوند یعنی شروع می‌کنند به نجوا و نیایش با خدا؛

یکم: زمانی که پی به «فقر» و بی‌پناهی خود در عالم می‌برند و برای جبرانِ این فقر و غربت نیاز پیدا می‌کنند به اتصال و امنیّت.
دوم: وقتی شخصی به هر دلیلی مسأله‌ای با «اللّه» پیدا می‌کنند، مسأله‌ای شخصی و تعیّن که ناظر است به زندگیِ او در زمان و مکان خاص.

من نمازِ دسته اول را نمازِ مؤمنانه می‌پندارم، چون اراده شخصِ نمازگزار، معطوف به یافتن أمن و امنیت است در مقابلِ فقری وجودا و ماهیتاً که حس می‌کند، همچنین شخصی اگر نماز نخواند هلاک خواهد شد.

اما کسی که با خدا «مسأله» پیدا می‌کند، لزوماً رهیافتش ایمانی نیست. او بیشتر می‌خواهد مسائلش را با شخصِ اوّل هستی در میان بگذارد و به نوعی خداست حل و فصل کند و چه بسا بعد از این گفت‌وگو و آیه‌خواهی کارش منجر به ایمان بشود یا نشود.

در فرهنگ دینی معمولا به این قسم از نجواها و نواها وقعی نهاده نمی‌شود. حال آنکه شکفتنِ انسانیت انسان از این نقطه آغاز می‌شود. درست در نقطه‌ای که مسأله‌ای متولد می‌شود. من حتی معتقدم انسان‌های مؤمن هم برای جلایِ ایمانشان به مسائل خود در نسبت با خدا بیاندیشند تا از ایمانِ مؤمنانه بروند سمتِ ایمانِ مسأله‌گون که دارای بعد و عمق است.

اینجا یک مسأله می‌ماند. آن فرم نجوا و نیایش است. اغلب نیایش‌ها و نجواها در ادیان رسمی شکل کلی و قاعده‌مند دارند و نمازگزاران با تکرار آن شکل، نماز بجا میآورند. اما به نظر این کافی نیست. نمازِ اصلی با نمازِ انسان مسأله‌دار، صورت می‌یابد. چون نجوای او در واقع روایتی شخصی و عینی از وضعیت خود در نسبت با خداست که هیچ کلیشه‌ای در خود راه نمی‌دهد و باخدا به مثابه یک موجود متشخص انسان‌وار سخن می‌گوید.

به نظرم نقطه اتصالِ نماز و رمان همین‌جاست. همچنان که رمان گزارش روایت انسانِ مسأله‌دار به دیگری است، نمازِ واقعی روایت شخصی انسانِ مؤمن یا انسانِ مسأله‌دار به/با خداست.

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امکان ثبت گزارش مشکل برای دارندگان بن‌خرید نمایشگاه مجازی قرآن

به گزارش ایکنا، معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از روز گذشته ۱۵ اردیبهشت‌ماه به مرور اقدام به ارسال پیامک برای فعالان قرآنی مشمول دریافت بن خرید از نمایشگاه مجازی قرآن کریم کرده است.

با وجود این اطلاع‌رسانی، اما امکان ثبت گزارش مشکل برای آن دسته از متقاضیانی که با وجود دریافت پیامک اختصاص بن خرید، با مشکل مواجه شده اند، فراهم شده است.

این افراد برای گزارش مشکل به وجود آمده به پایگاه اطلاع‌رسانی معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد به آدرس qia.farhang.gov.ir مراجعه کرده و پس از کلیک بر روی «درخواست بن خرید بریا فعالان قرآنی» فرم ثبت گزارش مشکل خود را پر کنند تا مورد بررسی و رفع مشکل قرار بگیرد.

در این فرم از آن دسته از متقاضیانی که پیامک برای آنها ارسال نشده اما در زمره فعالان قرآنی قرار دارند، خواسته شده تا اطلاعات و مستندات خود را ارائه دهند تا پس از تأیید بن خرید به آنها اختصاص داده شود.

سایت تخصصی فیش حج محمد

سایت آگهی فیش حج

اینستاگرام حج محمد

مشاوره رایگان حج و زیارت

کانال تلگرام حج محمد

 

دریافتدریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هشدار امام موسی صدر به آن دسته شیعیان که از مسئولیت خود غافلند

…. یکی از دوستان ما می‌گفت که علی سه تا مصیبت داشت. خوب    گوش بدهید آقایان. علی سه تا مصیبت داشت: اول مصیبتش دربارۀ شخص خودش است. کسانی حقش را غصب کردند، اذیتش کردند، کشتند. این مصیبت چند سال طول کشید؟ سی سال، چهل سال، پنجاه سال. مصیبت دوم مصیبتش دربارۀ اولادش است. امت با اولاد علی بد رفتار کردند. کشتند، فراری دادند، اسیر کردند. هر کاری خواستند کردند. اما این هم چند سال طول کشید؟ این هم دویست سال طول کشید… سیصد سال طول کشید. بیشتر شد؟ نه، تمام شدند امامان.

مصیبت بـزرگ علی در شیعیانش است. این‌هایی که ننگ ابــدی برای آن سرور هستند. این‌هایی که یکی‌شان کافی است که بگویند علی باطل بوده و هرچه می‌گفت، درست نبوده است.

درست است امروز ما ننگ دامان علی بشویم؟

عقب‌افتاده‌ترین شهرها شهرهای شیعه باشد؟

نسبت بی‌سوادی در بین شیعیان از همه بیشتر باشد؟

معاملۀ بازارها از همه‌جا بدتر باشد؟

راست کمتر باشد؟ صلۀ رحم کمتر باشد؟

یتیم بیشتر باشد؟ فقیر بیشتر باشد؟

آخر این چه بساطی است؟ این چه زندگی‌ای است که ما داریم؟ این چه پیروی از علی است که ما داریم؟ برگردید آقایان، عمر ما به پایان می‌رسد. یک روز زودتر یا یک روز دیرتر. باید تلاش کرد. ما امروز پشت نمایشگاه گذاشته شده‌ایم. آقا سابقاً دنیا به هم ارتباط نداشت، هر غلطی که ما دلمان می خواست می‌کردیم، در مملکت خودمان می‌کردیم، کسی به ما نگاه نمی‌کرد. امروز جامعۀ ما در دنیا منعکس است. هرچه بکنیم، همه‌کس می‌بیند. هر اخلاقی داشته باشیم، همه‌کس حس می‌کند. هر روشی داشته باشیم، مشخص است. به نام علی تمام می‌شود. ما شیعۀ علی هستیم. نباید دشمن او باشیم و امیدوارم که نباشیم. به حق خودش و به ایمان خودش.

متن کامل سخنرانی:

سخنرانی امام موسی صدر در سال ۱۳۵۰ در کاشان، به‌مناسبت سالروز میلاد امیرالمؤمنین(ع)[۱]

بسم‌اللَّه الرحمن الرحیم. الحمد للّه رب العالمین. والصلوه والسلام علی سیدنا ونبینا ومولانا محمد وعلی آلِه الطیبین الطاهرین.

قبل از هر چیز باید بـرای این فرصتـی که به مـن ارزانـی شــده و همچنین، برای افتخار دیدار کاشان، این شهر عظیم و مقدس، دارالمؤمنین و دارالعلم، از آقایانی که مسبب این دعوت و افتخار بوده‌اند، تشکر کنم. دوست دارم خدمت آقایان عرض کنم دعوت بنده که ساکن لبنان هستم یا آقای محققی که ساکن هامبورگ بودند و یا آقای صدر بلاغی که مسافرت‌هایی به خارج کرده‌اند، به این مجلس و برای این مناسبتِ عزیز، به این معنا نیست که اینجا کسی برای صحبت یا سخنرانی وجود ندارد. در همه‌جا خداوند رجال خودش را گماشته است و امیرالمؤمنین رهبران مردم را تأیید می‌کند. حجت بر نتیجۀ موفقِ عملِ آقایان، همین ایمان مردم است، که نتیجۀ جهاد و جهود و تلاش علمای گذشته و حاضر این شهر مقدس است. منتها این کار سنت بسیار جالب و مفیدی است که حضار و هم‌وطنان بتوانند مؤمنین، شیعیان و روحانیون خودشان را، در هرجا که هستند، بشناسند.

برای شما چقدر دلپذیر است که بدانید یک نفر روحانی، یک نفر عالم دینی، از ایران می‌رود به لبنان، و بدانید که در لبنان هفتصد هزار نفر شیعه زندگی می‌کنند. شیعیانی که حضرت صادق از آن‌ها به شیعیان استواری تعبیر می‌کند که در روز غربت دین و مذهب، دین را تنها نمی‌گذارند. شیعیانی که از برکات وجودی صحابی بزرگ، حضرت ابوذر، به وجود آمده‌اند.

برای شما خیلی دلپذیر است که بدانید در لبنان هم شیعه هست و یک روحانی، با همین شکلی که امروز پیش شماست، آنجا کار می‌کند و بدانید همان‌گونه که قلب‌های شما با نام عزیز امیرالمؤمنین به لرزه درمی‌آید، در جاهای دیگر، در اروپا، در هامبورگ، در همه‌جای دنیا، مردمی به این نام مقدس عشق می‌ورزند و به این شخصیت بزرگ احترام می‌گذارند.

پس اگر ما به این مجلس می‌آییم، فکر می‌کنیم که این داد و ستد، این آشنایی، این بحث تازه و بیان مناظر جدید، در تقویت ایمان مردم و تربیت آن‌ها اثر بهتری دارد، واِلّا ما خود آنچه داریم از این دیار برده‌ایم، در همین‌جاها خوانده‌ایم و پیش همین اساتید فراگرفته‌ایم. چیز تازه‌ای نداریم که برای آقایان عرض کنیم. شاید منبر بنده یا صحبت بنده از نظر شما حاوی یک چیز تازه باشد؛ گاهی از رو می‌خوانم، روضه ندارد، مقدمه ندارد، آواز ندارد، تصویر و صوت ندارد، می‌خواهیم کمی حرف بزنیم. امیدوارم که بتوانم در این روز مبارک جزئی از حقِ این پیشوای بزرگ را که به نام مبارکش و به نام ولادتش این مجلس عظیم را برپا کرده‌ایم، ادا کنم و جملگی از برکات این بزرگوار توشه‌ای برگیریم، چراکه برای کار در لبنان خیلی به توشه و کمک احتیاج داریم. در صف اول جنگیم، سینه‌به‌سینه با دشمن رودررو شده‌ایم. امیدوارم از ایمان شما برادران در قلبم توشه‌ای جمع کنم تا بتوانم در آنجا کار بیشتری بکنم. در هر صورت، از آقایان که قبول زحمت فرموده‌اند و تشریف آورده‌اند، تشکر می‌کنم و سخن را آغاز می‌کنم.

دربـارۀ امیـرالمؤمنیـن بحث‌های زیـادی شـده. شما حتماً هـر  کدامتان صدها منبر دربارۀ این امام بزرگ شنیده‌اید. هرکدام از شما صدها منقبت و روایت و فضیلت از این مرد در ذهن دارید. هرکدام از شما کتاب یا کتاب‌های فراوانی دربارۀ این امامِ نامی، پیشوای بزرگ انسان‌ها، در خانه دارید. بنابراین، ما چه می‌توانیم بگوییم که تازه باشد؟

دربارۀ امیرالمؤمنین حرف تـازه‌ای نداریم. شنیده‌ام ایـن روایت را، البته خودم ندیده‌ام، که در شب معراج حضرت رسول اکرم، در آن شهودی که داشتند، به هر معنایی که شهود حضرت در شب معراج تفسیر شود، می‌بینند هزاران شتر و هزاران‌هزار کتاب در حال حرکت است. وقتی از آن‌ها می‌پرسد، گفته می‌شود این‌ها فضایل علی است. حالا چه این روایت درست باشد چه نادرست، اگر ما خودمان بیاییم و حساب کنیم و کتاب‌هایی که دربارۀ امام ما نوشته شده جمع کنیم و بار شتر کنیم، آیا صدها قطار شتر از این کتاب‌ها به وجود نمی‌آید؟ آیا کتابخانه‌های عظیم دربارۀ امام نوشته نشده و وجود ندارد؟ بنده عرض می‌کنم که تنها در کتابخانۀ مرحوم سید حامد حسین حلّی، صاحب کتابعبقات الأنوار بیشتر از صدهزار جلد کتاب در مورد امیرالمؤمنین وجود داشته. این در یک کتابخانه است.

تصور نکنید آن‌ها که کتاب‌هایی دربارۀ امیرالمؤمنین نوشته‌انـد، همه پیروان او هستند یا همه شیعیان اویند. آنچه مسیحیان و سنیان و سایر فرَق دربارۀ علی(ع) نوشته‌اند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که شیعه نوشته است. تعبیراتی که بزرگان مسیحی دربارۀ امیرالمؤمنین می‌کنند، آن‌قدر جالب است که هیچ‌وقت از ذهن خوانندگان این کتاب‌ها فراموش نمی‌شود.

از این گذشته، دو سال پیش به بنده در لبنان ابلاغ شد که مؤسسۀ یونسکو، لابد آقایان شنیده‌اند که یونسکو مؤسسۀ فرهنگیِ تابعِ سازمان ملل متحد است و شما می‌دانید سازمان ملل مؤسسه‌ای جهانی است که همۀ کشورهای جهان در آن عضوند و از مهم‌ترین و عظیم‌ترین مؤسسات دنیاست. یکی از شاخه‌های آن که به امور فرهنگی رسیدگی می‌کند، سازمان یونسکو نام دارد. یونسکو تصمیم گرفته است که هفته‌ای را به نام تجلیل از مقام مقدس امیرالمؤمنین برپا کند، و از دانشمندان بزرگ دنیا خواسته است که هرکدام دربارۀ یک موضوع از دریای بی‌کرانِ امیرالمؤمنین مقاله بنویسند. اینجا هم به بعضی از آقایان ابلاغ شده بود که خودشان را برای برپاییِ چنین مجلسی آماده کنند. حالا ما در مقابل این دریای باعظمت و یا به تعبیری که آقایان در دعوت خود نوشته‌اند، «لایتناهی»، چه باید بگوییم؟

کدام بُعد امام را مورد بحث قرار دهیم؟ بنده، برحسب ذوقم، نکته‌ای را برای صحبتم مورد توجه قرار داده‌ام، که به نظرم نکتۀ آموزنده‌ای است؛ جنبۀ تربیتی دارد و به کار زندگی روزمرۀ ما می‌خورد. امیدوارم هدیۀ متواضعانه‌ای از من به پیشگاه مقدسش باشد. نخست یک مقدمۀ کوتاه می‌گویم.

صفات انسان، یعنی صفاتی که انسان به آن‌ها متصف می‌شود، گاهی به صورت عادت درمی‌آیند. به اصطلاح علمای ما، برای انسان ملکه می‌شود. مثلاً گاهی اوقات می‌بینید آدمِ بخیلی، آدمِ خسیسی، به قول خود ما پول سنگینی را برای یک مدرسه، یک بیمارستان، یک مسجد، یا به یک خانوادۀ فقیر می‌دهد. ناگهان در عمرش یک حالتی برایش پیدا می‌شود و این کار را انجام می‌دهد. این را در اصطلاح علما «حال» می‌گویند، قبل و بعد هم دیگر ندارد. از اولِ عمرش تا امروز بخیل بوده، از فردا هم تا آخرِ عمرش بخیل خواهد ماند. امروز برقی زده و این شخص کرَمی کرده است. گاهی آدم‌ها این‌گونه هستند. اما برخی انسان‌ها به حسب طبعشان کریم‌اند، یعنی به کرَم عادت دارند. انسان کریم هرچه به دستش بیاید می‌دهد. برایش فرق نمی‌کند، به مورد باشد یا بی‌مورد، به اهل یا به نااهل، به فقیر می‌دهد به غنی هم می‌دهد. داشته باشد می‌دهد، نداشته باشد هم می‌دهد. این را می‌گویند صفتِ «عادت»، می‌گویند «ملکه.» ملکه یعنی صفتی در انسان هست که انسان بدون فعالیت و بدون صعوبت و مشقت می‌تواند کارهایی را انجام دهد. این صفات از او صادر می‌شود. این را ملکه می‌گویند.

البته، مثال که می‌زنیـم می‌گوییم مثلاً حاتـم طایـی کریـم بوده. کریم بوده یعنی چه؟ یعنی یک روز پول داده به فقیر؟ نه. یعنی هرکس وارد خانه‌اش شده گفته اهلاً و سهلاً. هرکس مهمانش شده به او احترام گذاشته. هرکس از او چیزی خواسته به او داده. دیگر مالک هیچ چیزش نیست. نمی‌تواند خودش را نگه دارد. صفتش است. ملکه‌اش است. این را ملکه می‌گویند. یا مثلاً می‌گوییم که عمرو بن معدی‌کرب یا رستم یا زیگفرید. هر کشوری قهرمانی دارد، قهرمانی که شجاع است. «شجاع است» یعنی چه؟ یعنی در مقابل بنده شجاع است؟ نه. یعنی پیش قوی شجاع است، پیش ضعیف شجاع است، پیش دشمن شجاع است، پیش دوست شجاع است، همه‌جا شجاع است. شجاعت در شخص شجاع مثل نور خورشید از او می‌تراود، بدون اختیار و توجه. این را ملکه می‌گویند.

دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) ما می‌خوانیم که کریـم است، شجاع است، رئوف است، رحیم است. می‌خوانیم که علی نسبت به یتیم آن‌گونه است، نسبت به دین آن‌چنان غیور است. همۀ صفاتی که دربارۀ امیرالمؤمنین می‌خوانیم، فکر می‌کنیم که علی عبارت است از هفت و هشت حاتم طایی و سحبان و رستم و معدی کرب. اگر ده‌ها تن از این قهرمانان تاریخ را بجوشانیم و یک وجود تازه به وجود بیاوریم، این می‌شود علی. این‌گونه تصوری از علی داریم. علی شجاع است، یعنی دارای ملکۀ شجاعت است، یعنی سر نترس دارد. اگر گفتیم علی کریم است، یعنی دست و دلش باز است، یعنی نمی‌تواند چیزی داشته باشد و به کسی ندهد. این‌چنین فکر می‌کنیم. در حالی که بنده خیال می‌کنم مطلب چنین نیست. علی شجاع هست، اما نه مثل رستم و عمرو بن معدی‌کرب. علی کریم است، اما نه مثل حاتم طایی. علی فصیح است، اما نه مثل سحبان. علی غیور است، اما غیرتش مثل غیرت‌های ما نیست.

علی صفاتش منشأ دیگری دارد. اما چگونه؟ نگاه اجمالی به زندگی مولا به ما مناظر عجیبی نشان می‌دهد. به ما نشان می‌دهد که علی گاهی خیلی شجاع است، گاهی خیلی ترسوست. علی گاهی خیلی کریم است، گاهی خیلی بخیل به نظر می‌آید. علی گاهی خیلی غیور است، گاهی خیلی صابر است. علی گاهی خیلی متواضع است، گاهی هم خیلی متکبر. می‌پرسید چگونه؟

بنده برای شما به کلام خودش استشهاد می‌کنم، تا ببینید علی صفاتش به‌گونه‌ای دیگر است. یک عالَم دیگر است. می‌گوییم علی شجاع است. در اینکه دیگر شکی نیست. علی اسداللَّه غالب است. خودش می‌گوید: «وَاللّهِ لَو تظاهَرَت العَرَبُ عَلَی قِتالی لَما وَلَّیتُ.»[۲] اگر تمام عرب پشت به پشت هم بدهند و به جنگ من بیایند، من فرار نمی‌کنم. یک جای دیگر می‌گوید: «ما أُبالِی دَخَلتُ إلَی المَوتِ أَوخَرَجَ المَوتُ إلَیَّ.»[۳] برای من فرقی نمی‌کند که من در کام مرگ فرو روم یا مرگ به من حمله کند. مرگ برایش وحشتی ندارد. این اسمش شجاعت نیست؟

حضرت رسول اکرم (ص) دربـارۀ امیـرالمؤمنیـن می‌فرمایـد: «وَاللّهِ أَنَّهُ جَیشٌ فِی سَبیل اللّهِ.» به خدا سوگند علی یک لشکر در راه خداست. این شجاعت اوست. حالا همراه ما بیایید و شب‌های علی را تماشا کنید. از زبان ضرار، یکی از دوستان نزدیک حضرت امیرالمؤمنین، می‌شنویم. ضرار از حضرت علی برای معاویه تعریف می‌کند: «لَقَد رَأَیتُهُ فِی بَعضِ مَواقِفِهِ وَقَد أرخَی اللیَّلُ سُدُولَهُ وَهُوَ قائِمٌ فِی مِحرابِهِ قابِضٌ عَلَی لِحیَتِهِ یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلِیم وَیَبکِی بُکاءَ الحَزِین وَیَقُولُ… آه، مِن قِلَّهِ الزّادِ وَطُولِ الطَّریقِ وَبُعدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ المَورِدِ.»[۴] معاویه، باید شب‌های آن علی شجاعی را که آتشی در کام دشمنان است، ببینی. اگر شب او را می‌دیدی، می‌دیدی ایستاده است، ریشش را به دستش گرفته، روی زمین می‌غلتد و مثل مارگزیده ناله می‌کند و می‌گوید: …خدایا، آه از راهِ دور و کمی بضاعت و وحشت آینده.

پس کجـا رفت آن شجاعت؟ می‌پـرسیم: ای علیِ شجـاع، چـرا اینجا شجاع نیستی؟ تو که می‌گفتی من از مرگ نمی‌ترسم، چرا اینجا مثل مارگزیده به خود می‌پیچی؟ چطور مثل زن گریه می‌کنی؟ شجاعتت کجاست؟ جواب این حرف چیست؟ آیا حالا می‌توانید بگویید که علی شجاع است؟ حالا برای شما صفت دیگر حضرتش را شرح می‌دهم.

می‌گوییم علی کریم است. دشمنش معاویه در وصف کرمش می‌گوید: «اگر علی دو انبار داشته باشد، یکی از آن‌ها پر از طلا و دیگری پر از کاه، اول آنکه طلاست تمام می‌شود و بعد، انبار کاه.»[۵] این کرم علی است. علی تا زمانی که طلا دارد، نمی‌تواند کاه بدهد. کرمش را از دشمنش می‌شنویم. از آن طرف، همین علیِ کریم را، همین علی که دنیا به قدر یک استخوان مرده در نظرش ارزش ندارد، همین علی که پول برایش مانند خاک است یا از خاک بی‌ارزش‌تر، در جای دیگر می‌بینیم که برادر گرسنه و نابینایش، عقیل، در مقابلش ایستاده، می‌خواهد اندکی افزون‌تر از سهمیه‌اش از او پول بگیرد. ببینید با او چه کار می‌کند؟

برای شما عین عبارت را می‌خوانم: «وَاللَّهِ لَقَد رَأیتُ عَقیلاً وَقَد أملَقَ حَتّی استَماحَنی مِن بُرِّکُم صاعاً وَرَأیتُ صِبیانَهُ شُعثَ الشُعُور غُبرَ الألوانِ مِن فَقرِهِم، کَأنَّما سُوِّدَت وُجُوهُهُم بِالعِظلِم.» می‌گوید: عقیل آمد پیش من و تملق گفت. از من می‌خواست که از خزانۀ شما، از بیت‌المال شما، چیزی به او بدهم. نگاه کردم دیدم موهای بچه‌هایش از فقر خاکی شده و رنگشان از کمی غذا به سیاهی گراییده. بیچاره است. از صورت خودش و بچه‌هایش آثار فقر هویدا بود. این عقیل را من دیدم. «وَعاوَدَنی مُؤَکِّداً، وَکَرّرَ عَلَیَّ القَولَ مُرَدِّداً، فَأصغَیتُ إلَیهِ سَمعی، فَظَنَّ أنّی أبیعُهُ دینی، وَأتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقاً طَریقَتی.» به حرف‌هایش گوش دادم. مکرر آمد و رفت. پس در اثنایی که به سخنانش گوش می‌کردم، دچار خطا شد و پیش خود گفت: هان! دل برادرم به رحم آمده. حالاست که به من از خزانۀ مسلمین و از بیت‌المال چیزی بدهد. اکنون محبت و عاطفۀ برادری در قلب سنگین علی اثر کرده و او مرام خود را فراموش می‌کند. آمد پیش من. کور هم بود. چه کارش کردم؟ «فَأحمیتُ لَهُ حَدیدَهً.» آهنی را داغ کردم. «ثَمَّ أدنَیتُها مِن جِسمِهِ.» به دستش نزدیک کردم، «لِیَعتَبرَ بِها» تا عبرت بگیرد.

هُرم آتش موجب شـد که ایـن عقیـل کور و مستمنـد دستش را   که برای گرفتن طلا دراز کرده بود، فوراً پس بکشد و ناله کند: «فَضَجَّ ضَجیجَ ذی دَنَفٍ مِن ألَمِها وَکادَ أن یَحتَرِقَ مِن مِیسَمِها.» فریاد می‌کشید که برادر، من را می‌خواهی بسوزانی؟ من از تو پول می‌خواهم، پول که نمی‌دهی هیچ، می‌خواهی مرا با آتش بسوزانی. «فَقُلتُ لَهُ: ثَکَلَتکَ الثَواکِلُ، یا عَقیلُ أ تَئِنُّ مِن حَدیدَهٍ أحماها إنسانُها لِلَعبِهِ، وَتَجُرُّنی إلی نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبهِ أ تَئِنُّ مِنَ الأذی وَلا أئِنُّ مِن لَظی؟…»[۶] به او گفتم: ای عقیل، تو از هرم آتشی که به دستت نزدیک کردم، فرار می‌کنی. از آهنی که داغ کردم و به دستت نزدیک کردم، می‌نالی. پس چگونه می‌خواهی مرا در آتشی افکنی و بسوزانی که جبار آسمان‌ها و زمین گداخته‌اش کرده و شعله‌ورش ساخته؟ تو از اذیت می‌نالی، اما متوقعی که من از زبانۀ آتش جهنم ننالم؟

ایـن موضـع علی(ع) در مقـابل عقیل است. کـرم علی کجاست؟   علی که دریای طلا را قبل از کاه می‌بخشد، چگونه در حق عقیل این کرم را نمی‌کند؟ این هم سؤال دوم. کرمش در جایی آن‌گونه و جایی دیگر گونه‌ای دیگر است.

جای دیگـر از نمونۀ کـرم نداشتنش: علی خلیفه شـد. دیـد کـه   بیت‌المال را خلیفۀ قبلی تقسیم کرده. اراضی مسلمین را بین مردم و خویش و قوم‌های خودش تقسیم کرده. چه کار کرد؟ او که مسئول نبود، می‌خواست با بزرگواری خودش مسئله را حل کند، اما نکرد. فرمود: «ألا إنَّ کُلَّ قَطِیعَهٍ أقَطَعَها عُثمانُ أو مالٍ أخَذَهُ من بَیتِ مالِ المسلمینَ فَهُوَ مردودٌ عَلَیهِم.» هرچه خلیفۀ پیشین از مال خدا به کسی داده و تقسیم کرده و هر زمینی را که به کسی بخشیده، باید برگردد. من ساکت نمی‌شوم که این مال دست شما باشد. «فإنَّ الحَقَّ القَدِیم لا یُبطِلُهُ شَیٌء.» حق مشمول مرور زمان نمی‌شود، حقِ مردم با سند باطل نمی‌شود. «وَلَو وَجَدتُهُ وَ قَد تَزوَّجَ بِهِ النساءُ وَ فُرِّقَ فِی البُلدان لَرَدَدتُهُ إلَی حالِه»[۷] ولو مهر زنانتان هم کرده باشید، من باید برگردانم. این‌طور کار می‌کرد. آن کرمش، آن هم انصافش. حالا می‌توانی بگویی علی کریم بود؟ حاتم طایی این کار را نمی‌کرد. پس چرا علی چنین کرد؟ این سؤال بنده است. امروز می‌خواهم با بیان جوابش نتیجۀ تربیتی برای خودمان بگیرم.

مثال سوم: علی رئوف بود. دل‌نازک بود. یتیم را که می‌دید، می‌لرزید و گریه می‌کرد. پس از جنگ صفین زنی را دید که مشکی بر دوش دارد و ناله می‌کند و می‌گوید: خدایا تلافی کن و حکم کن بین من و اباالحسن. داستانش را شنیده‌اید. مشک را از دوش آن زن برمی‌گیرد و به خانه می‌رساند. فردا هم غذا برای بچه‌ها می‌آورد و به آن زن می‌گوید: تو غذای بچه‌ها را طبخ می‌کنی یا من؟ زن می‌گوید: من خمیر می‌کنم، تو با بچه‌ها بازی کن. خمیر که درست می‌شود، حضرت بچه‌ها را بازی می‌دهد و سرشان را گرم می‌کند. بعد به او می‌گوید: ای عبدالله، تنور را آتش کن. وقتی که تنور را روشن می‌کند، صورتش را روبه‌روی آتش می‌گیرد و می‌گوید: «ذُق یا عَلِیُّ، هَذا جَزاءُ مَن ضَیَّعَ الأَرامِلَ وَ الَیتامی.»[۸] بِچِش این آتش را، مبادا زمانی یتیم‌های مردم را فراموش کنی، مبادا فقرای همسایه از یادت بروند. اگر چنین کاری کردی، این جزایت است.

این علیِ رئوف کـه در مقابـل آلام و دردهـای جامعه‌اش گریـه می‌کند و می‌نالد و در مقابل مصیبت‌ها بیچاره است، همین علی(ع) را می‌بینید که در جنگ بنی‌قریظه، به امر پیامبر، نهصد نفر یهودی را یک‌روزه گردن می‌زند. به معیارهای ظاهری سنگدل‌تر از این سراغ دارید؟ کجاست آن کرم؟ کجاست آن رأفت؟ کجاست آن رقت روحی؟ کجاست آن دل‌نازکی؟ ابداً وجود ندارد. اینجا می‌بینید شمشیر را کشیده در جنگ، «کالنارِ فی الخَشَب»، مثل آتش در خرمنِ خشک می‌تازد. حالا می‌توانی بگویی علی دل‌نازک است؟ کجایش دل‌نازک است؟

علی فصیـح است. بلـه، هیـچ شـک نداریـم کـه علی یکـی از  فصحای بزرگ، بلکه بعد از پیامبر افصح عرب است. یکی از دانشمندان بزرگ لبنانی، که مسیحی است، فصاحت علی را این‌گونه تعبیر می‌کند و می‌گوید: «کانَ شَدِیداً قاصِفاً مُزنجراً کَالرَّعدِ فِی اللَّیلِ.» خطبه‌های علی مثل غرش شیر در شب‌های تاریک شکننده است و هر نیروی منحرفی را در مقابل خودش خرد می‌کند. این صدای علی است و این منطق علی است. اما، در مقابل، گاهی او را ساکت می‌بینی و مضطرب می‌یابی: وقتی که در پیشگاه خدا می‌ایستد، وقتی دعا می‌خواند، وقتی که شب ناله می‌کند، آن‌چنان ساکت می‌شود که گویی اصلاً در قید حیات نیست تا حرف بزند. کجاست آن فصاحت علی؟

این علی متواضع، که مقابل کوچک‌ترین خلق خـدا تکبر نشان   نمی‌دهد، این علی که پیامبر به او ابوتراب می‌گوید، این علیِ خاک‌آلود و خاک‌نشین، گاهی اوقات آن‌قدر در برخورد با دشمنان خدا متکبر می‌شود که یکی از رقبایش به او می‌گوید: یا اباالحسن، این غرور و کبر که در سرِ توست برای چیست؟ علی که متواضع بود، چطور شد که اینجا متکبر شد؟ چگونه باید این مسئله را تفسیر کنیم؟

علی دنیاطلب، علی که به دنیا می‌گوید: «غُرّی غَیری… قَد طَلَّقُتکِ ثَلاثاً»[۹] علی که می‌گوید: «وَاللهِ لَو أُعطیتُ الأقالِیمَ السَّبعَهَ بِما تَحتَ أَفلاکِها عَلَی أن أعصِیَ اللهَ فِی نَملَهٍ أَسلُبُها جُلبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلتُه.»[۱۰] علی که می‌گوید: اگر دنیا را به من بدهند که یک پوست جو را از یک مورچه بگیرم، نمی‌گیرم، علی که می‌گوید: دنیا کمتر است از یک برگ در دهان یک ملخی، این علی که دنیا برایش پشیزی ارزش ندارد، می‌بینید که بعد از مرگِ پیغمبر مطالبۀ خلافت می‌کند. به دنبال خلافت می‌رود. در خطبه‌اش می‌گوید: «لَقد تَقَمَّصَها فُلانٌ وَإَنَّه لَیَعلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنها مَحلُّ القُطبِ مِن الرَّحَی یَنحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَلا یَرقَی إلیَّ الطَّیرُ.»[۱۱] سعی می‌کند خلافت را به دست بیاورد، قبل از اینکه منحرف شود از راه خودش. ای علی، تو که از دنیا گریزان بودی، چه شد حالا طالب خلافت شدی؟ این سؤال در پیش ما جلوه می‌کند.

همچنین، گاهی او را غیور می‌بینیم و گاهی او را صبور می‌بینیم، به حسب تعبیر خودش که می‌گوید: «فَصَبُرتُ وَفِی العَینِ قَذَی وَفِی الحَلقِ شَجَی، بَیَن أن أرَی تُراثَ مُحمَّدٍ(ص) نَهباً.»[۱۲] می‌بینیم در مقابل این غیرت‌اللّه زنش را، دختر پیغمبر را، می‌زنند و صبر می‌کند. کو غیرتت یا علی؟ فاطمۀ زهرا برمی‌گردد و آن خطابه را که حتماً شنیده‌اید، می‌گوید: «اشتَمَلتَ شَملَهَ الجَنِینِ وَقَعَدتَ حُجرَهَ الظَّنِینِ.»[۱۳] آن تعبیراتی که سنگ را آب می‌کند فاطمۀ زهرا به او می‌گوید. هیچ چیزی نمی‌گوید. چطور شد؟ کو غیرتش؟ و همچنین در همۀ موارد.

با ایـن مقدمـات، اینک می‌توانی بگویـی علی عبـارت است از حاتم و سحبان و عمروبن‌معدی‌کرب و رستمی که با هم جوشانده‌اند و حاصل آن شده حضرت ابوالحسن؟ شده علی؟ نه. پس درمی‌یابیم که منشأ شجاعت و کرم و غیرت علی، آن ملکات نفسی نیست. پس چیست؟ چرا علی این‌گونه است؟ چون علی مؤمن است. پاسخْ همین یک کلمه است. علی شجاع است، چون مؤمن است. ایمان به خدا، مصدر تمام صفات و کمالات علی است؛ ایمان به خدا و دیگر هیچ.

حالا این بحث را تشریح می‌کنم، تا ببینیم چه نتیجه‌ای می‌توانیـم از آن بگیریم. ایمان به خدا. آقایان، چشم بپوشید از کسانی که نام مؤمن را بر خود گذاشته‌اند. اگر کسی مؤمن بود، شجاع هم هست، دلیر هم هست، کریم هم هست، غیور هم هست، رئوف هم هست. اما در کجا؟ آنجا که رضای خدا باشد. اما اگر رضای خدا نباشد، ترسوست، بخیل است. ایمان علی، سرّ تناقض صفاتش است.

اولاً، ببینید ایمان چگونه می‌توانـد منشأ صفات عالیـه شود، آیـا ایمان سبب این همه معجزات است؟ بله. به این آیه توجه بفرمایید: «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.»[۱۴] پس، به تعبیر قرآن، ایمان سبب نترسیدن می‌شود. به آیاتی که دربارۀ صفات متقین است، نظری بیندازیم: «وَعِبَادُ الرَّحْمانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا.»[۱۵] آیاتی که دربارۀ صفات متقین آمده، آیاتی است که از بِرّ سخن می‌گوید: «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ.»[۱۶] از قرآن استفاده می‌کنیم که ایمان به خدا منشأ تمام صفات کمالی انسانی است. آقایان، این حرف را کوچک نشمرید. خواهش می‌کنم. این اساس پیشنهاد و تعبیر ماست. ما اگر مؤمن به حق شدیم، همه‌چیز داریم. قدری توجه بفرمایید به این عرضم، تا برسیم به نتیجۀ اساسی که از تمام این بحث‌ها و تلاش‌ها خواهیم گرفت.

ایمان به خدا یعنی چه؟ ایمان به خدا یعنی من معتقد باشم که خالق جهان خداست. این اعتقادم از حد زبانم تجاوز کند و قلبم هم ایمان داشته باشد؛ زبانم، خونم، پوستم، احساسم هم ایمان داشته باشد. هم در حال غضب و هم در حال عصبانیتْ ایمان داشته باشم. در حال ترس و وحشت هم ایمان داشته باشم. خلاصه، اگر ایمان به خدا تمام وجود مرا فراگرفت، نتیجه چه می‌شود؟ در این باره نکتۀ دیگری را هم باید اضافه کنم. ایمان به خدا، چه خدایی؟ ما دربارۀ خدا چه عقیده‌ای داریم؟ خدای ما چگونه است؟ خدای ما «لَهُ الأسماء الحُسنی وَ الأمثالُ العُلیا» ست، خدای ما عالم است، عادل است، رئوف است، رحیم است، جبار است، متکبر است، خالق است، رازق است. این چنین نیست؟ این‌ها را ما برای خدا قائل نیستیم؟ خوب، حالا اگر ما معتقد به چنین خدایی بودیم، اگر باورمان از زبانمان تجاوز کرده بود، قلبمان هم «ینادی بالایمان» داشت، فریاد ایمان می‌زد، آن وقت چه می‌شود؟ آن وقت باور می‌کنیم که خدای مقتدری هست، که بر این جهان حکومت می‌کند، ظلم به کسی نمی‌کند، این جهان بر اساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایی است، این دنیا پر از خیر و حق است. در این صورت چه می‌شود؟

یـک مثال کوچک می‌زنـم. اگر رفتید بـه مدرسه‌ای و دیـدیـد  مدرسه منظم است، چه می‌گویید؟ می‌گویید مدیر مدرسه آدم منظمی است. نمی‌گویید؟ اما اگر یک آدم غیرمنظم و بلبشویی مدیر مدرسه‌ای شد، بی‌نظمی مدیر در مدرسه اثر می‌گذارد. بی‌نظمی خانم در خانه‌اش اثر می‌گذارد. کدبانویی‌اش در خانه اثر می‌گذارد. خوبی و رشوه نگرفتن رئیس اداره در حسن مدیریت آن اداره اثر می‌گذارد و مؤسسات منظم می‌شود. صفات عالیۀ رئیس هرگونه که باشد، بر تمام امور مؤسسه‌اش منعکس می‌شود. ما که اعتقاد داریم خدا عادل و عالم و حیّ و رئوف و رحیم است، این‌چنین خدایی این جهان را اداره می‌کند، پس این جهان سرشار از حق و خیر و عدل و جمال و علم و فضل و عدل است. آن وقت چه می‌شود؟ این صفات و کمالات در من که فردی از این دنیا هستم و جزئی از این جهان هستم، به‌طور طبیعی جلوه می‌کند. من هم دیگر از کسی نمی‌ترسم، برای چی؟ برای اینکه معتقدم: «لا مُؤَثِّرَ فی الوُجودِ إلاّ هُو.»[۱۷] من معتقدم که مرگ من به دست خداست. پس، از چه می‌ترسم؟ من معتقدم که عالم منظم است، پس از بلبشو وحشتی ندارم. چرا آدم بخیل است؟ از ترسِ فقر. اگر من ایمانم به خدا بود، که او رزاق است، از فقر نمی‌ترسم.

اندکی دقت کنید. اگر دقت کنید و تحلیل کنید، می‌بینید تمـام   صفات خبیثه، از قبیل دروغ و حرص و نفاق و غیبت و بخل، تماماً منشأشان ضعف و حقارت روحی است. حالا بیاییم بررسی کنیم که آدمی چرا دروغ می‌گوید؟ در این موضوع آدم دروغ می‌گوید، برای اینکه می‌خواهد منفعتی به او برسد، اگرچه منفعتِ موهوم؛ پس یا به طمعِ منفعتی دروغ می‌گوید و یا از ترسِ مضرتی. می‌ترسد از اینکه در موردی گرفتار شود. پدر به بچه می‌گوید: تو این آب را ریختی؟ می‌گوید: نه. دروغ می‌گوید. چرا؟ برای اینکه اگر بگوید بلی، تنبیه می‌شود. دروغ او از ترس است. پس دروغ گفتن یا از ترس است یا از طمع. ترس و طمع منشأشان چیست؟ ضعف و حقارت روحی است. آدم ضعیف می‌ترسد و آدم فقیر طمع دارد. آدمی که تواناست نمی‌ترسد، آدمی که احساس قدرت روحی دارد، طمع ندارد. پس اگر توانستی ضعف و حقارت روحی یک نفر را از بین ببری، دیگر دروغ هم نخواهد گفت. پس چرا ما دروغ می‌گوییم؟ چون کوچکیم، بیچاره‌ایم. چرا طمع داریم؟ چون احساس فقر می‌کنیم، هرچند میلیون‌ها ثروت داشته باشیم. چرا من حرص می‌زنم؟ برای اینکه قلبم فقیر است.

یک شعر عربی می‌گوید:

مُستَحدِثُ النعمه لا یَرتَجی

أحشائُهُ یَستَوعِبُ الفَقرا

می‌گوید بعضی از انسان‌ها لئیم هستند، از این‌ها امیدی نداشته باش. برای اینکه گرسنه‌اند و احشائشان هم از فقر می‌نالد. آدم ممکن است، خیلی هم ثروت داشته باشد، باز در پی افزون‌طلبی باشد. چرا در فکر زیاده‌طلبی است؟ نمی‌خواهم از کار منع کنم. کار مقدس است، عبادت است، اما حرص بد است. حرص زدن، این حرص زدن از طمع و احساس فقر به وجود می‌آید.

پس خلاصۀ سخن این شد که آدمی که خودش را وابسته به خدای بزرگ و توانا و عالم و عزیز می‌داند، دیگر از چیزی نمی‌ترسد، از فقر نمی‌ترسد، کریم است. این آدم رأفت دارد، به مردم رحم می‌کند و همچنین… علی از این نوع بود. به همین دلیل در اخبار ما تأکید شده: «تَخَلَّقوا بِأخلاقِ اللَّه.» صفات خدا را داشته باشید. صفات خدا چیست؟ علم است، عدالت است، تقواست، قدرت است، رأفت است و رحمت است. پس اگر کسی ایمان به خدا داشت، منشأ تمام این صفات ایمانش است.

به‌ همین دلیـل به ما گفته‌انـد که نماز بخوانیـم و دربـارۀ نمـاز    فرموده‌اند: «الصَّلَاه تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ.»[۱۸]برای چه؟ مگر نماز چیست؟ نماز مصاحبت با خداست، نماز مجالست با خداست، نماز نشستن پیش خداست. این مصاحبت سبب می‌شود که صفات خدایی را کسب کنیم. آدم از مصاحبش، از معاشرش، رنگ می‌گیرد. پس علی شجاع نیست، ترسو هم نیست، کریم نیست، بخیل هم نیست. پس علی چیست؟ علی مؤمن است، علی ایمان به خدا دارد. اما ایمانش بسیار است. آنجایی که خدا می‌گوید: أقبل، فَأقبل؛ آنجا که می‌گوید: بایست، می‌ایستد؛ برو، می‌رود؛ بده، می‌دهد؛ ببخش، می‌بخشد؛ بترس، می‌ترسد؛ نترس، نمی‌ترسد: تسلیم مطلق در مقابل ارادۀ الهی. رضای خدا منشأ تمام صفات علی است.

حالا ایـن علـی کـه ایمـان کامـل دارد، دربـارۀ خـودش چـه می‌گوید؟ افتخار به شجاعتش می‌کند؟ نه. افتخار به کرمش می‌کند؟ نه. افتخار به غیرتش می‌کند؟ نه. افتخار به چه می‌کند؟ افتخار به متابعت محمد، رسول خدا (ص) می‌کند. افتخار به پیروی دین خدا می‌کند و می‌گوید: «وَقَد تَعلَمُونَ مَوضِعی مِن رَسُولِ اللهِ.» شما می‌دانید من چه ارتباطی با پیغمبر داشتم: «بِالقَرابَهِ القَریبَهِ وَالمَنزلهِ الخَصیصَهِ، وَضَعنی فی حِجرهِ وَأنَا وَلَدٌ یَضُمُّنی اِلی صَدرهِ، وَیَکنُفُنی فی فِراشِهِ وَیُمِسُّنی جَسَدَهُ، وَیُشِمُّنی عَرفَهُ… وَما وَجَدَ لی کَذبَهً فِی قَولٍ، وَلا خَطلَهً فی فِعلِ… وَلَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیل أثَرَ أُمّهِ، یَرفَعُ لی فی کُلِّ یَومٍ مِن أخلاقِهِ عَلَماً، وَ یَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِهِ.»[۱۹] می‌گوید شما می‌دانید که من با پیغمبر چگونه بودم؟ من شش ساله بودم که رفتم به خانۀ پیامبر. از بچگی به دنبال پیامبر بودم. مرا بغل می‌گرفت. مرا می‌بویید. در جنگ‌ها همراه او بودم. در صلحش کنار او بودم. در خانه و در جامعه با او بودم. همه‌جا با او بودم. سپس این‌گونه تعبیر می‌کند: مثل بچه شتری به دنبال شتر، همراه پیامبر می‌رفتم. هر روز برای من عَلَمی از هدایت برمی‌افراشت و مرا به پیروی از آن راه وامی‌داشت. از این رو، مقام من این است.

علی به ایمانش افتخار می‌کند، به متابعتش: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی.»[۲۰] متابعت پیامبر برای علی این‌همه فضیلت آورده و او را در مقابل خدا تسلیم مطلق کرده است؛ تسلیم مطلق در مقابل اوامر خدا. مقام علی به جایی رسید که پیامبر هنگام نبرد علی با عمرو بن عبدود گفت: «به رز الإیمانُ کُلُّهُ إلَی الشِّرکِ کُلِّهِ.»[۲۱] همۀ ایمان، همۀ ایمان می‌دانی چقدر است؟ یعنی به قدری که در قلب‌های شما و ما و میلیون‌ها بشر امروز و آینده و گذشته ایمان هست، در ذات علی مجسم شده بود: «به رز الإیمانُ کُلُّهُ إلَی الشِّرکِ کُلِّهِ.» این مرد علی است. ایمان کلی، ایمان مطلق، ایمان مجسم. کسی که ایمان قوی داشته باشد، شبیه علی می‌شود. این فضل علی است و به همین دلیل محبت علی جزو دین شده است.

چرا قرآن می‌فرماید: «لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی.»[۲۲] چرا محبت علی جزو اسلام است و هرکس محبتش را نداشته باشد، مسلمان نیست؟ به اتفاق فِرَق، سنی‌ها هم علی را دوست دارند اما پیروی نمی‌کنند، دوستی علی جزو ایمان است. چرا؟ مگر اسلام دین شخص است؟ دین فرد است؟ نه، اسلام دین خداست. ولی علی ایمان کلی به خداست. اگر کسی دوستش نداشته باشد، خدا را دوست ندارد. در عبارتی می‌فرماید: «لَو ضَرَبتُ خَیشُومَ المُؤمِنِ عَلَی أن یُبغِضَنِی ما أبغَضَنِی وَلَو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی المُنافِقِ عَلَی أن یُحِبَّنیِ ما أحَبَّنِی.»[۲۳] می‌گوید اگر تیغ مؤمن را هم در بیاوری، دماغش را هم با تیغ بزنی که مرا دشمن داشته باشد، ممکن نیست. اگر همۀ دنیا را هم به پیش پای منافق بریزی که مرا دوست داشته باشد، ممکن نیست. «قسیم الجنّه والنار» است، چرا؟ چون هرکس دوستش دارد خوب است، هرکس دوستش ندارد بد است.

ما از خدا این‌چنین می‌فهمیـم. از اســلام ایـن‌چنین می‌فهمـیم. امـا چگونه دوستی‌ای؟ دوستی‌ای که حضرت صادق (ع) می‌گوید. شخصی از حضرت صادق (ع) می‌پرسد که ما نام شما را بر اولاد خود می‌گذاریم، آیا این به کمک ما می‌آید. حضرت می‌فرماید: بله «و هَلِ الدِّینُ إلَّا الحُبُّ.»[۲۴] آیا دین جز دوستی چیزی هست؟ بعد برای اینکه اشتباه نشود، می‌گوید: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّه.»[۲۵] کسی که خدا را دوست دارد، پیرو پیغمبر خداست. بنابراین، ایمان علی و کمال ایمانش موجب می‌شود که جزو دین شود و پیامبر بفرماید: «لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی.»[۲۶] آن ایمانش است. علی چون ایمان کامل است، واکنش‌های متفاوتی در مقابل دنیا دارد. گاه به نظر می‌رسد که برای دنیا حرص می‌زند و دنبال خلافت می‌رود. گاهی هم می‌گوید: ای دنیا، «غُرّی غَیری…»[۲۷]برو دور شو، من طلاقت دادم. برای چه؟ برای اینکه علی دنیا را فقط برای اقامۀ حق و ابطال باطل می‌خواهد. اگر در دنیا حقی اجرا نشود یا از باطلی جلوگیری نشود، به درد علی نمی‌خورد. پس دنیا را برای خدا می‌خواهد.

می‌خواهیم به این نتیجه برسیم که شجاعتش بـرای خداست و به امر خداست و به اتکای خداست و ترسش در مقابل خداست. از فقر نمی‌ترسد. اعتماد به خدا دارد. کریم است. امساکش هم برای این است که نمی‌خواهد مال مسلمان را بگیرد و به برادرش بدهد. طلب دنیایش برای اقامۀ حق و ابطال باطل است. وقتی هم که این هدف حاصل نشود، همه‌چیز دنیا را رها می‌کند. در این راه به ابوذر می‌گوید: «یا أباذَرٍ لا یُؤنِسکَ إلَّا الحَقّ وَ لا یُوَحِشکَ إلَّا الباطِلُ.»[۲۸]به همین دلیل، در تمام زندگیِ علی یک هماهنگی کامل دیده می‌شود: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً.»[۲۹] علی(ع) با ایمانش بازی نمی‌کرد. در بازارش همانی بود که در خانه، در خانه‌اش همانی بود که در جنگ و در جنگش همانی بود که در مسجد مشاهده می‌شد. یک ذات بود. اینجا و آنجا نمی‌شناخت. در تمام دنیای خدا، علی ولیّ خدا بود. در همه‌جا، در مقابل خویش و بیگانه یکنواخت بود. قضیۀ عقیل را خواندیم. قضیۀ بازگشت اقطاع‌های عثمان را هم خواندیم. ملاحظه فرمودید که برایش برادر و خویش و بیگانه فرقی نمی‌کند. آنجا که رضای خداست، همه چیز هست و آنجا که نیست، هیچ‌چیز نیست. در روز مرگش و روز خلافتش حرف‌هایش یکی است.

خطبــۀ علـی در روز خلافـتش، آن روز کـه دنیــا بــا تمــام   زیبایی‌هایش به علی رو می‌کند، مانند روزی است که می‌خواهد بمیرد. برای اینکه دنیا برای او رسالت است، امانت است، دنیا برای علی وسیلۀ کار است. در حال غضب و آرامش هم یکنواخت است.

در یک روایت هست که وقتی علی روی سینه عمروبـن‌عبـدود نشست، عمروبن‌عبدود آب دهانش را بر صورت حضرت انداخت و به حضرتْ فحش داد، به مادر حضرت فحش داد. حضرت برخاست و قدم زد. حالا مردم در گرد و غبار منتظرند ببینند سرانجام نبرد چه شد. قدم زد و قدم زد تا غضبش فرونشست. آمد سر عمروبن‌عبدود را برید. برای چه این کار را می‌کند؟ به این دلیل که وقتی از این جسارت عصبانی شد، فکر کرد مبادا این دستی که جز برای خدا حرکت نمی‌کند، به سبب خشمِ شخصی، قدری قوی‌تر و تندتر حرکت کند.

چرا یداللَّه می‌شود؟ چـرا علی یداللَّه می‌شود؟ بـرای اینکه اگر خدا دستی داشت ـ تَعَالَی اللّه عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ ـ خدا دست ندارد، اگر خدا دستی داشت، همان‌گونه می‌زد که دست علی می‌زند. اگر خدا دستی داشت، همان شمشیری بود که علی می‌زد. اگر خدا دستی داشت، همان پولی بود که علی می‌داد. این است که یداللّه شده. این دست جز به ارادۀ خدا حرکت نمی‌کند. این قلب جز با محبت خدا نمی‌تپد. این اشک جز برای خدا نمی‌ریزد. از این روست که علی «یداللّه الباسطه» هم نامیده شده. این علی است. حالا ما هم شیعۀ علی هستیم. حرف‌های ما هم تمام شد.

مـا می‌گوییم علی امام ماست. امام یعنی چه؟ امـام یعنی پیشوا. نماز جماعت خوانده‌اید. نماز جماعت که می‌خوانند، امام وقتی که می‌گوید: «اللّه اکبر»، مأموم هم می‌گوید: «اللّه اکبر.» رکوع که می‌کند، مأمومین رکوع می‌کنند. سجود هم می‌کند، سجود می‌کنند؛ یعنی پیروی کردن. ولایت ما از علی هم به همین معناست.

خوب، علی امام ماست. علی چگونه بود؟ این که گفتیم، قطره‌ای از مظهر شخصیت علی بود که به زبان بنده در این مکان مقدس جاری شد. آیا تا کنون امام را دیده‌اید که در قیام باشد و مأمومین او در حال سجود؟ و یا امام در سجود باشد و مأمومین ایستاده باشند؟ آیا می‌گویی این آقا امام این‌هاست، می‌گویی یا نمی‌گویی؟ البته که نمی‌گویی. این مسخره است. باید بررسی کنیم که ما چگونه مأمومین این امامیم؟ علی شجاع، ما ترسو؛ علی کریم، ما بخیل؛ علی خوش‌اخلاق، ما بداخلاق؛ علی توانا، ما ترسو و طماع؛ علی صادق و الی آخر. معنای امامت چیست؟ علی، همان‌طور که گفتیم، سرّ کمالش ایمانش است. راهی است که برای ما هم باز است. این راهی است که علی رفت. بفرمایید شما هم بروید. علی صد درجه‌اش را رفت و آن شد، تو یک درجه‌اش را برو و یک صدم علی بشو. راه باز است برای همه. باز نیست؟

ما کمال علی را در ایمانش می‌دانیم. بـا ایمان به خـدا و ازدیاد این ایمان، می‌توانیم راه علی را برویم. اما ما چه کرده‌ایم؟ ما که شیعۀ علی هستیم و باید از او پیروی کنیم، چه کرده‌ایم؟ بعضی‌هایمان، نمی‌گویم همه‌مان، صادقانه پیروی نکرده‌ایم. خوب، حالا که نکردیم چه از دستمان رفته است؟ عزت و شرافت و هدایت و نجاتی که باید برای شیعۀ علی(ع) باشد، مهجور مانده است. حرفی ندارم، ولی مصیبت کجاست؟ ای علی‌دوست، ای کسی که برای خاطر علی(ع) بر سر می‌زنی، به سوگ می‌نشینی؛ ای کسی که برای علی جمع می‌شوی و چراغ روشن می‌کنی؛ ای کسی که برای علی اشک می‌ریزی؛ ای کسی که با شنیدن منقبت علی(ع) دلت شاد می‌شود، بشنو و بترس و بلرز از این حرف. علی را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد، چطور می‌شناسد؟ دو راه دارد که دنیای امروز علی را بشناسد. یک راه از تاریخ می‌رود و کتاب‌ها را می‌بیند و علی را از راه تاریخ می‌شناسد. یک راه دیگر هم امروز برای شناختن علی هست. اگر آمدند و گفتند که علی را چطور می‌شود شناخت، می‌گویند می‌رویم از پیروانش می‌شناسیم. فرض کنیم یک نفر می‌خواهد علی را بشناسد. می‌خواهد پیروان علی، مأمومین علی، دنباله‌روهای علی، شیعیان علی را بشناسد، تا علی را بشناسد. چه می‌بیند؟ آیا علم می‌بیند؟ آیا تقوا می‌بیند؟ آیا علاقه به یتیمی که در علی بود، می‌بیند؟ آیا خدمت به مردمی می‌بیند که در علی می‌دید؟ آیا شجاعت و صراحتی می‌بیند که در علی (ع) می‌دید؟ به هوش باش، چگونه می‌خواهی علی را بشناسانی؟ آیا شجاعت و صراحتی را می‌بیند که در علی بود؟

یکی از دوستان ما می‌گفت که علی سه تا مصیبت داشت. خوب    گوش بدهید آقایان. علی سه تا مصیبت داشت: اول مصیبتش دربارۀ شخص خودش است. کسانی حقش را غصب کردند، اذیتش کردند، کشتند. این مصیبت چند سال طول کشید؟ سی سال، چهل سال، پنجاه سال. مصیبت دوم مصیبتش دربارۀ اولادش است. امت با اولاد علی بد رفتار کردند. کشتند، فراری دادند، اسیر کردند. هر کاری خواستند کردند. اما این هم چند سال طول کشید؟ این هم دویست سال طول کشید… سیصد سال طول کشید. بیشتر شد؟ نه، تمام شدند امامان.

مصیبت بـزرگ علی در شیعیانش است. این‌هایی که ننگ ابــدی برای آن سرور هستند. این‌هایی که یکی‌شان کافی است که بگویند علی باطل بوده و هرچه می‌گفت، درست نبوده است.

درست است امروز ما ننگ دامان علی بشویم؟

عقب‌افتاده‌ترین شهرها شهرهای شیعه باشد؟

نسبت بی‌سوادی در بین شیعیان از همه بیشتر باشد؟

معاملۀ بازارها از همه‌جا بدتر باشد؟

راست کمتر باشد؟ صلۀ رحم کمتر باشد؟

یتیم بیشتر باشد؟ فقیر بیشتر باشد؟

آخر این چه بساطی است؟ این چه زندگی‌ای است که ما داریم؟ این چه پیروی از علی است که ما داریم؟ برگردید آقایان، عمر ما به پایان می‌رسد. یک روز زودتر یا یک روز دیرتر. باید تلاش کرد. ما امروز پشت نمایشگاه گذاشته شده‌ایم. آقا سابقاً دنیا به هم ارتباط نداشت، هر غلطی که ما دلمان می خواست می‌کردیم، در مملکت خودمان می‌کردیم، کسی به ما نگاه نمی‌کرد. امروز جامعۀ ما در دنیا منعکس است. هرچه بکنیم، همه‌کس می‌بیند. هر اخلاقی داشته باشیم، همه‌کس حس می‌کند. هر روشی داشته باشیم، مشخص است. به نام علی تمام می‌شود. ما شیعۀ علی هستیم. نباید دشمن او باشیم و امیدوارم که نباشیم. به حق خودش و به ایمان خودش. والسلام علیکم.

—— www.imam-sadr.com

 

[۱]. این سخنرانی به زبان فارسی ایراد شده است.

[۲]. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، پیشین، ج ۲۱، ص ۲۶.

[۳]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۹۱، خطبۀ ۵۵.

[۴]پیشین، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۱، حکمت ۷۷.

[۵] . «لو مَلَکَ بَیتاً مِن تِبرٍ وَبَیتاً مِن تِبنٍ لَأنفَدَ تِبرُهُ قَبلَ تِبنِهِ.» ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، چاپ اول: قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ قمری ج ۱، ص ۲۲.

[۶]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۷، خطبۀ ۲۲۴.

[۷]. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، پیشین، ج ۱، ص ۲۶۹.

[۸]. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیهم السلام، چاپ اول: قم، نشر علامه، ۱۳۷۹ قمری، ج ۲، ص ۱۱۵.

[۹]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۴۸۰، حکمت ۷۷.

[۱۰]پیشین، ص ۳۴۷، خطبۀ ۲۲۴.   ۳. پیشین، ص ۴۸، خطبۀ ۳.

[۱۱]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۴۸، خطبۀ ۳.

[۱۲]. طوسی، محمد بن حسین، الأمالی، چاپ اول: قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ قمری، ص ۳۷۳.

[۱۳]. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، پیشین، ج ۲۹، ص ۲۳۴.

[۱۴]. «آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمی‌شوند.» (یونس، ۶۲)

[۱۵]. «بندگان خدای رحمان کسانی هستند که در روی زمین به فروتنی راه می‏روند. و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند، به ملایمت سخن گویند.» (فرقان، ۶۳)

[۱۶]. «نیکی آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید.» (بقره، ۱۷۷)

[۱۷]. هیچ اثربخشی در هستی جز او نیست.

[۱۸]. «نماز آدمی را از فحشا و منکر باز می‌دارد.» (عنکبوت، ۴۵)

[۱۹]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۳۰۰، خطبۀ ۱۹۲.

[۲۰]. «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروی کنید.» (آل عمران،۳۱)

[۲۱]. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۷۳.

[۲۲]. «بر این رسالت مزدی از شما، جز دوست داشتن خویشاوندان نمی‌خواهم.» (شوری،۲۳)

[۲۳]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۴۷۷.

[۲۴]. عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، چاپ اول: تهران، المطبعه العلمیه، ۱۳۸۰ ق، ج ۱، ص ۱۶۸.

[۲۵]. «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد» (آل عمران، ۳۱)

[۲۶]. «بر این رسالت مزدی از شما، جز دوست داشتن خویشاوندان نمی‌خواهم.» (شوری، ۲۳)

[۲۷]. شریف الرضی، محمد بن حسین، پیشین، ص ۴۸۰، حکمت ۷۷.

[۲۸]. «ای ابوذر، جز حق را مباد که با تو انس بگیرد و جز باطل تو را به وحشت نیفکند.» کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، پیشین، ج ۸، ص ۲۰۷.

[۲۹]. «هرگاه از سوی دیگری جز خدا می‌بود در آن اختلافی بسیار می‌‌یافتند» (نساء، ۸۲)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰